یکی از بازیهایی که خیلی وقته منتظرش بودیم و بالاخره تونستیم بعد از یک غیبت طولانی، ریبوتش رو بازی کنیم، عنوان Dead Space بود. بازی که تقریبا به یک فرنچایز مرده بدل شده بود و الکترونیک آرتز از ترس این که رقیب این بازی یعنی The Callisto’s Protocol موفقتر عمل کنه، دست جنبوند و ریبوت این فرنچایز رو منتشر کرد.
تو این مقاله، میخوایم یه نگاه به داستان این بازی داشته باشیم که چه اتفاقایی تو بازی میافته و چه تفاوتهایی با قسمتهای قبلی این فرنچایز داره.
داستان در سال ۲۵۰۸ میلادی اتفاق میافته. زمین به شکل دردناکی تبدیل به یک محیط خطرناک برای زندگی کردن شده و بشریت در حال تلاش هستش تا جایی که میشه از منابع زمین استفاده کنه تا زنده بمونه. اما به طرز مرموزی یک مارکر سیاه رنگ روی زمین ظاهر میشه که به نظر میرسه، منبع نامحدودی از انرژی هستش و دولتها به این نتیجه میرسن که اگه روی این مارکر مطالعه و تحقیق انجام بدن، این احتمال وجود داره که بتونن مشکل کمبود انرژی زمین رو یک بار برای همیشه حل کنن.
با این که این مارکرها منبع نامحدودی از انرژی هستند، اما به نظر میرسه که استفاده کردن از اونها تبعاتی رو به همراه داره که یکی از این تبعات، ایجاد کردن توهم تو انسانها هستش. کسانی که تحت تاثیر این انرژی قرار میگیرن، به شدت ذهنشون درگیر میشه و به نظر میرسه که خیلی زود عقلشون رو از دست میدن.
در دنیای Dead Space این موجودات که عقلشون رو از دست میدن و حتی بعضی اوقات بافتهای پوستیشون هم به کریحترین شکل ممکن از بین میره، دوباره متولد میشن و در قالب نکرومورفها برمیگردن تا شمارو تیکه پاره کنن. اما به نظر میرسه که ذهن همه این نکرومورفها داره از یه جایی کنترل میشه؛ اما جلوتر سراغ این موضوع هم میریم.
همینجوری که دولتها تصمیم میگیرن که از مارکرها استفاده کنن تا بتونن به انرژی برسن، تصمیم میگیرن که سراغ شکافتن سیارههای دیگه هم برن تا بتونن از انرژی دیگر سیارهها هم استفاده کنن و به همین خاطر یکی از بزرگترین سفینههاشون که وظیفه شکافتن سیارهها رو داره رو به فضا میفرستن که این سفینه، ایشیمورا نام داره.
اما بعد از یک مدت، حدود ۶ ماه از ایشیمورا خبری نمیشه و یک تیم تحقیقاتی با این سفینه به سمت ایشیمورا فرستاده میشن تا متوجه بشن چه اتفاقی به این سفینه افتاده. توی این تیم تحقیقاتی، آیزاک کلارک حضور داره که پروتاگونیست محبوب سری Dead Space هستش و به عنوان مهندس تیم به نقشش برمیگرده. او به همراه تیم اومده چون یک مهندس بسیار زبدس و هم این که یک دلیل شخصی هم داره. همسر آیزاک جز خدمه ارشد سفینه ایشیمورا بوده و آیزاک ۶ ماهه که از نیکول خبر نداره. حالا با اومدن به ایشیمورا میتونه بفهمه که چه بلایی سرشون اومده.
وقتی تیم نجات وارد ایشیمورا میشن، متوجه میشن که نصف بیشتر این سفینه نابود شده و طولی نمیکشه که اتمسفر سنگین ایشیمورا کار خودشو میکنه و نکرومورفها سر راه تیم نجات قرار میگیرن. آیزاک از تیم جدا میشه و حین فرار کردن از دست نکرومورفها، اون اسلحه پلازمایی معروف خودشو میسازه.
آیزاک و تیم نجات که متوجه میشن حالا ایشمورا پر شده از این نکرومورفها که لباس خدمه ایشیمورا رو تنشون کردن، متوجه میشن که ایشیمورا توسط یک نیروی اهریمنی کنترل میشه و تقریبا همه خدمه این کشتی از بین رفتن. آيزاک که به سفینه خودشون برمیگرده و میخواد راه فرار رو هموار کنه، توی دوربینها میبینه که نکرومورفها به هسته انرژی سفینه حمله کردن و راه فرار آیزاک و تیم فرار رو از بین میبرن.
حالا دیگه تیم نجات چارهای نداره جز این که ایشیمورا رو به راه بندازه؛ اما برای این کار، باید کاپیتان سفینه ایشیمورا رو پیدا کنه. تو این مدت آیزاک با بقیه افراد از تیم نجات که جون سالم به در بردن در ارتباطه و اونا دارن به آيزاک کمک میکنن که بتونه راه نجاتشون رو هموار کنه. تو همین وضعیت اسفناک، آیزاک باید دنبال اثری از همسرش هم باشه.
اما زمانی که آيزاک کاپیتان سفینه رو پیدا میکنه، کاپیتان چندان خوب ازش استقبال نمیکنه و کاپیتان تبدیل شده قصد داره که آيزاک رو تیکه پاره کنه. اما آیزاک بالاخره موفق میشه که دستگاه RIG کاپیتان رو بدست بیاره که کد روشن شدن سفینه در اون RIG قرار گرفته. اما زمانی که میخوان کشتی رو روشن کنن، متوجه میشن که هیچ سوختی در سفینه جاری نیست که این یعنی سانتریفیوژهای سفینه خراب شده و آيزاک باید یه بار دیگه از لای همه تهدیدها و خطرها بگذره تا بتونه سانتریفیوژها رو تعمیر کنه.
آیزاک باید چند ساتریفیوژ رو یکی بعد از دیگری فعال کنه که بیاید قبول کنیم با وجود کلی هیولا که میخوان شما رو تیکه پاره کنن، کار چندان آسونی نیست. اما آیزاک به هر شکلی این کارو بالاخره انجام میده. تو این حین، تیم نجات متوجه میشن که تو سفینه یک مارکر وجود داره و به نظر میرسه که خدمه خود ایشیمورا این مارکر رو آوردن تو سفینه. یعنی خطری به سمت اونا حملهور نشده بلکه اونا با کمال میل به دستور دولت خودشون مارکر رو آوردن تو ایشیمورا و همین موضوع باعث شده که این موجودات شکل بگیرن. البته خرابی سانتریفیوژ نمیتونه کار این موجودات باشه و آيزاک طی یک قطعه صوتی ضبط شده که از مهندس ارشد ایشیمورا به دست میاره، متوجه میشه که یکی از داخل خود ایشیمورا سانتریفیوژ رو خراب کرده که نتونن فرار کن. اما کی؟
تیم نجات متوجه میشه که برای فرار کردن باید اسلحه ایشیمورا فعال بشه؛ چون اونها باید سیاره مقابلشون رو خرد کنن تا بتونن فرار کنن و آیزاک دوباره به ماجراجویی خودش ادامه میده تا بتونه اسلحههای ایشیمورا رو فعال کنه. تیم نجات به آیزاک هشدار میده که تو راهش برای رسیدن به اسلحهخونه و تعمیر این سلاحها، صدای یک هیولای خوفناک و بزرگ رو شنیدن و بهتره مراقب خودش باشه.
آیزاک به هر شکلی هست سلاحهای لیزری رو فعال میکنه و میتونه به این سلاحها دادههای کافی رو بده که بتونن دوباره راه بیفتن. اما حالا باید از همین راه برگرده. اما تو راه برگشت، یک صدایی با آیزاک صحبت میکنه که به نظر میرسه یکی از نجات یافتههای ایشیمورا هستش که هنوز دست نکرومورفها نیفتاده. این نجات یافته ادعا میکنه که میدونه نیکول کجاست و آدرس محل اختفای نیکول رو به آيزاک میده اما زمانی که آيزاک به اونجا میرسه، فردی که با آیزاک در تماسه با یک اسلحه عجیب، آیزاک رو برای دقایقی خشک میکنه.
این شخص که خود بازی ابتدا دکتر خطابش میکنه، جلوی آیزاک ظاهر میشه و بهش میگه که احتمالا وجود آیزاک تو این کشتی هست که جلوی همگرایی مارکر رو گرفته و اگه آیزاک بمیره، همه چیز درست میشه. پس اون آیزاک رو تو اتاق رها میکنه و ناگهان یک نکرومورف رو پشتت آزاد میکنه و تو همین لحظه، آیزاک از حالت خشکی خارج میشه.
نکرومورفی که سراغ آیزاک میاد با بقیشون یه کم فرق داره و قدرتمندتر به نظر میرسه. آیزاک نمیتونه دخلشو بیاره اما ارتباطش با تیم نجات وصل میشه و از اونها میخواد که سریعا در آزمایشگاه رو براش از راه دور باز کنن تا بتونه فرار کنه. وقتی آیزاک فرار میکنه تو راه به یه نجاتیافته نیمه جون میرسه که این نجات یافته بهش میگه که هوای سفینه آلودس و برای این که بتونن این هوای سمی رو پاکسازی کنن، باید تو دستگاههای کنترل کیفیت هوا، نیتروژن مایع بریزن.
آیزاک راهش رو به سمت آزمایشگاه سایبرژن ادامه میده تا بتونه کمی نیتروژن مایع پیدا کنه. تو راه، باز هم اون دکتر ظاهر میشه. این دکتر در حقیقت دکتر مرسر هستش که یکی از خدمه ارشد سفینه ایشیمورا محسوب میشه. او در زمین عضو کلیسای یونیتولوژی هستش که اونها معتقدن یک قدرت برتر برای همگرایی انسانها ظاهر شده و این قدرت برتر، مارکرها هستن. به خاطر همین، دکتر مرسر معتقده که باید از مارکر محافظت کرد تا زمان همگرایی فرا برسه. دکتر مرسر بوده که سانتریفیوژ رو غیرفعال کرده و خیلی از بخشهای سفینه رو به خرابی برده.
یکی دیگه از دکترهای نجات یافته ایشیمورا با آیزاک تماس میگیره و از آیزاک میخواد که آنزیم به دست اومده از نیتروژن مایع رو به ست بیاره. آیزاک این کار رو انجام میده و دکتر الیزابت ازش میخواد که به درب غربی آزمایشگاه بره. اونجا جایی هستش که هوای مسموم توسط این موجودات تولید میشه. این موجودات قدرتی ندارن که به آیزاک حمله کنن اما وجودشون باعث میشه تا هوای کل کشتی مسموم باشه. آیزاک شروع به کشتن این موجودات میکنه که یهو یک پیام تصویری از همسرش یعنی نیکول دریافت میکنه که البته کمی هم مشکوک به نظر میرسه.
آیزاک به کشتن این موجودات ادامه میده اما یه دفعه یه بازوی بزرگ در پشت آیزاک رو خورد میکنه و آیزاک رو میگیره و به سمت خودش میکشه. آیزاک انقدر به سمت بازو تیراندازی میکنه که بالاخره موفق میشه بازو رو قطع کنه و فرار کنه. اما مشخصه یک هیولای بزرگ تو ایشیمورا هستش که بالاخره قراره جلوی آیزاک ظاهر بشه.
آیزاک به کشتن این موجودت سمزا ادامه میده تا این که بالاخره متوجه میشه هوای سمی اطراف سفینه داره بهتر میشه و عملیات سمزدایی داره با موفقیت انجام میشه. آیزاک به سمتی میره که آنزیم نیتروژن مایع باید گذشته بشه تا عملیات پاکسازی انجام بشه اما زمانی که به اونجا میرسه، یکی از عظیم الجثهترین موجودات کل دنیای بازیهای ویدیویی رو میبینیم که بازوهاش هر کدوم اندازه ساختمونه. آیزاک باید این هیولا رو از پا در بیاره تا بتونه زنده بمونه.
اما مشخصا سلاحهای آیزاک به اندازهای قدرتمند نیست که این موجود رو بکشه. آيزاک تا جایی که میتونه مفصلهای این موجودو از هم جدا میکنه اما وسط مبارزه، متوجه میشه که این موجود به یک درب فرار وصل شده و با باز کردن این درب فرار، آیزاک موفق میشه که این موجود بزرگ رو به فضا و خارج از سفینه بفرسته. اینجوری هوای داخل سفینه به پاکی نسبی میرسه.
اما با پرت کردن این موجود بزرگ به بیرون، این موجود به بیرون سفینه میچسبه و ارتباطات داخل سفینه رو قطع میکنه. آیزاک حالا مجبوره که به بیرون سفینه بره و به صورت دستی همه چیز رو درست کنه که تو یه مبارزه جانانه، بالاخره موفق به انجام این کار میشه. اما تو این مدت، آیزاک تو هوای ناپاک زیادی بود و وقتی به داخل سفینه برمیگرده، متوجه میشه که داره چیزهایی رو میبینه و میشنوه که وجود ندارن.
مثلا اجساد باهاش حرف میزنن و میتونه صدای همتیمیهای مردهاش که همون اول بازی از دست رفتن رو بشنون. دکتر مرسر هم تو این مدت هر کاری از دستش بر میاد انجام میده تا بتونه آیزاک رو از راه به در کنه. تو راه، آیزاک دکتر کاین رو میبینه. دکتری که از ابتدا جلوی مرسر وایساده بود و به او گفته بود که نباید باعث همگرایی مارکر بشه.
کاین به آیزاک میگه که تنها راه نجات، اینه که مارکر رو به سیارهای که ازش دزدیده شده برگردونیم و اونا با هم توافق میکنن که با همکاری هم مرسر رو شکست بدن و مارکر و به سیاره خودش برگردونن. آیزاک خودش رو به محل مارکر میرسونه و سعی میکنه که انفجار خودکار اون اتاق رو فعال کنه تا بتونه هیولاهای اطراف اون مارکر رو بکشه اما دوباره یک بازوی بزرگ، اندفعه خیلی بزرگتر از چیزی که فکرش رو میکنید، آیزاک، مارکر و حتی دکتر مرسر خبیث که تو اتاق بود هم با خودش میبره.
آیزاک متوجه میشه که مارکر به انبار ایشیمورا برده شده و زمانی که میخواد به اونجا بره، درهای روبهروش بسته میشه. دنیلز که یکی از اعضای تیم نجات بود و با آیزاک به ایشیمورا اومده، به آیزاک میگه اون در حقیقت از یک تیم دیگست و اومده که گندکاری دولت رو جمع کنه. دنیلز اعتراف میکنه که این مارکر ساخته دست انسانهاست و به بیگانههای فضایی ربطی نداره. این مارکر بر اساس مدل مارکری که روی زمین ظاهر شده بود درست میشه اما برای تست کردن، این مارکر رو به سیاره دیگهای میارن که در نهایت این اتفاق وحشتناک برای ایشیمورا میفته.
آیزاک که دیگه ناامید شده بود از نجات پیدا کردن، یهو تماس تصویری از همسش یعنی نیکول دریافت میکنه. نیکول بهش میگه اون تو اتاق کنترله و زمانی که آيزاک به اونجا میره، نیکول رو اونجا میبینه. تو این حین، دنیلز داره ایشیمورا رو برنامهریزی میکنه که سنگ فضایی بزرگی رو روی مکان بعدی مارکر رها کنه تا مارکر نابود بشه.
نیکول و آيزاک با همدیگه از ایشیمورا توی یک شاتل فضایی فرار میکنن و میرن به سمت محل بعدی مارکر تا بتونن جلوی دنیلز رو بگیرن اما زمانی که به اونجا میرسن، دنیلز موفق میشه که نیکول رو گروگان بگیره. دنیلز یه اسلحه روی صورت نیکول یعنی همسر آیزاک میذاره و ازش میخواد که به تماس ویدیویی که براش میفرسته به دقت گوش کنه.
تماس ویدیویی، از سمت نیکول بود که برای آیزاک ضبط شده بود. توی تماس نشون میده که نیکول در حقیقت مدتها پیش توی ایشیمورا خودکشی میکنه و با تزریق یک زهر، جون خودش رو به سرنوشت واگذار میکنه. همون لحظه هستش که آیزاک متوجه میشه اون شخصی که به عنوان نیکول میدید، در حقیقت دکتر کراس بود. چون دکتر کراس هم آیزاک رو شوهر خودش یعنی دکتر جیکوب میدید. مارکر با ذهن هر دوی اونها باز کرده بود تا به اونها خط اشتباهی رو بده.
قبل از این که دنیلز و آیزاک بتونن از سوار شاتل بشن و فرار بکنن، یک بازوی بزرگ بار دیگه ظاهر میشه اما این بار دیگه فقط یک بازوی عادی نیست که آيزاک بتونه قطعش کنه. اندفعه کل موجود وحشتناک و بزرگ ظاهر میشه و با تمام قوا به آیزاک حمله میکنه. آیزاک با تیکه تیکه کردن مفصلهای این موجود و البته تیراندازی به چندین قلبی که داره، بالاخره موفق میشه که این موجود رو شکست بده.
اما قبل از این که آیزاک بتونه این موجود یا همون Hive Mind رو شکست بده، دنیلز توسط یکی از بازوها کشته میشه و حالا آیزاک تنها سوار شاتل میشه. به محض این که آیزاک از سیاره خارج میشه، صخره بزرگی به اون سیاره برخورد میکنه و مارکر در همون جایی که دنیلز تعیین کرده بود، نابود میشه.
در سکانس نهایی، آیزاک تنها سوار شاتل به سیاره در حال نابودی نگاه میکنه اما نیکول، همسرش هم کنارش نشسته و یهو به آیزاک حمله میکنه! اینجوری بازی به پایان میرسه. اما یه پایانبندی مخفی تو بازی وجود داره که تو این پایانبندی نیکول و آیزاک با هم خوشحال سوار شاتل میشن و به هم قول میدن همدیگرو ترک نکنن، اما آیزاک به نیکول میگه که اول باید یه کار مهم انجام بده و یه چیزی بسازه! احتمالا منظورش یک مارکر دیگه هستش!
این پایانبندی مخفی شباهتهای زیادی به قسمت اول Dead Space داره که تو سال ۲۰۰۸ منتشر شده بود و تا حدودی میتونه یک ایستراگ به قسمت اول بازی باشه و هیچ ربطی به دنباله ریمیک قسمت اول نداشته باشه. اما چه این پایانبندی تو قسمت دوم وجود خارجی داشته باشه چه نه، پایانبندی مخفی خیلی جالبی بود و باید ببینیم که چه تئوریهایی رو از سمت طرفدارهای این بازی جلب میکنه. شما هم میتونید تئوریتون رو برامون تو کامنتها بنویسید.
این هم از داستان دد اسپیس ریمیک. نظر شما چیه؟ به نظرتون داستان به اندازه قسمت اول که تو سال ۲۰۰۸ منتشر شد، درگیر کننده بود؟ یادتون نره که برامون تو کامنتها نظرتون رو بنویسید.