سلام به تموم بر و بچ گل و دوست داشتنی گیموشن، این مطلب از سایت گیموشن فقط و فقط یه هدف داره و اونم خیس کردن شما با معرفی چند تا از بازی های ترسناکه، قراره بازیایی رو به شما معرفی کنیم که با تجربه کردنشون خود سه چهار سالتون درتون حلول میکنه و شرف و آبرو رو از یاد میبرید، تا به خودتونم میاید میبینید ای دل غافل، برکهای زرد رنگ زیرتون جمع شده و اوه اوه اوه، چه بوی گندیم میده، هیچی دیگه، گیم زدن یادتون میره و درگیر شستوشوی مبل و فرش و زندگی میشید، خلاصه که قراره یه خونه تکونی حسابی براتون راه بندازیم.
Alan Wake
این الن هم مثل سناریونویس مفقود ما آخر داستانش شیرجه زد تو دریاچه و هنوز که هنوزه بعد یازده سال خبری ازش نیست! بازم خوبه تو کنترل حضوری کوتاه داشت و فهمیدیم حداقل زنده است، سنارینویس ما که همین هم درموردش مشخص نیست الن ویک استودیو رمدی یکی از سینماییترین بازی های ترسناک این لیسته، اثری که ترکیب تویین پیکز دیوید لینچ و ادبیات استیفن کینگ و جنس ترس هیچکاکی و خلاقیت سم لیکه عزیزه، مخلوقی که ادبیاتی میترسونتتون، میگید چطور؟ آها، بزارید درست و درمون براتون موشکافیش کنم.
تو بازی یه سری دست نوشته پیدا میکنید که مثلا میگه داشتم از کنار چمنزاری رد میشدم که صدای غرشی از دوردست شنیده شد، به حرکت ادامه دادم و به کلبه مخروبهای رسیدم، یکهو صدای غرش شدت گرفت و از پشت کلبه هیبتی سایهگون با ارهبرقی با سرعت به طرف من شروع به حرکت کرد! ترسیدم و سعی کردم در جهت مخالف فرار بکنم که متوجه شدم چند هیبت سایهگون راه من را سد کردهاند! چارهای جز مبارزه نبود. چراغ قوهام را بالا گرفتم تا حفاظ سایهوار دشمنان را بشکنم که متوجه شدم باتریش تمام شده، وحشتزده به دنبال باتری گشتم و دشمنان هم هر لحظه به من نزدیکتر میشدند، یعنی این پایان قصه من بود؟
متن رو خوندید و برمیگردید به بازیتون، همینطور میرید که یهو متوجه چمنزاری در کنار مسیر میشید! یاد دست نوشته میوفتید، ولی به حساب اتفاق میگذارید قضیه رو، به مسیر ادامه میدید و به ناگه صدای غرشی شما رو از جا میپرونه و اونجاست که وحشتزده و پنیککرده شروع به دویدن میکنید و یهو کلبه مخروبهای رو جلوی خودتون میبینید، تا میاید واکنش نشون بدید صدای غرش بلندتر از قبل شما رو میخکوب میکنه و هیبتی سایهوار از پشت کلبه به سمت شما حملهور میشه! عرق رو پیشونی و دستا لرزان دوربین رو میچرخونید و سعی میکنید در جهت مخالف شروع به فرار کنید که با فوجی از دشمنان قیرگون مواجه میشید! چارهاز جز مبارزه ندارید، چراغ قوه و تفنگتون رو در میارید که میبینید ای دل غافلللل، باتری تمومه!
(هنگام اجرای پاراگراف بالا میشه از صحنههای مختلف خود بازی استفاده کرد به این صورت که گیمپلی بازی در پسزمینه پخش میشه و تصویر مجری بصورت محو روی تصویر در پیشزمینه قرار داره)
خلاصه که جنس ترس الن ویک خاصه و مخصوص خودش، تازه چند وقت دیگه ریمستر بازیم منتشر میشه (اگه موقع ضبط یا انتشار این قسمت ریمستر بازی منتشر شده این جمله رو به «تازه ریمستر بازی هم بهتازگی منتشر شده» تغییر بدید) و خبر ساخت نسخه دوم هم که اعلام شده و چه موقعی بهتر از العان برا تجربه داستان ماورالطبیعیه مشتی اقای نویسنده.
Silent Hill 1-4
چهار قسمت اول سری سایلنتهیل شما رو فقط نمیترسونن، ترس رو براتون دوباره تعریف میکنن، یجوری این ترس روانی رو آروم و شمرده شمرده میفرستن زیر پوستتون که تا به خودتون میاید میبینید از شدت فشار کنترلر بخت برگشته دم مرگ و انفجاره! یکی از بروبچ گیموشنی یبار تعریف کرده بود که دوم دبیرستان نسخه دوم سری رو شروع میکنه، بعد بیست دقیقه انقدر استرس میگیره که دسته و بازی رو ول میکنه و میره تو حیاط! اصلا میزنه بیرون از خونه، میره، همینطور برا خودش، بیهدف، میگن تا روزها پیداش نکردن، جوری که این همکار ما تو شهر خودش گم شد هری و جیمز و هدر و هنری تو سایلنتهیل مه گرفته گم نشدن! بعد ازش پرسیدیم حالا این بیست دقیقه اول سایلنت هیل دوم چی بود اینطوری تو وحشت کردی؟ گفت واقعا هیچی، همینطور قدم میزنی، همه جا رو مه گرفته و فقط قدم میزنی، همینطور میری، از جنگل و قبرستون رد میشی و وارد شهر میشی، کل این بیست دقیقه، نه دشمنی، نه مبارزهای، نه جامپ اسکیری، فقط و فقط مه و موسیقیای شاهکار آکیرا یاماوکا و ایفکتای صوتی، همین! ما چی؟ ما هیچ، ما نگاه، پشمها ریخته از این شدت خلاقیت بروبچ تیم سایلنت که اینطوری مخاطب خودشون رو درگیر ترس روانی میکنن. نسخه چهارم که از شدت مریض بودن پا رو یه قدم فراتر میزاره و شما رو تو آپارتمان خودتون زندونی میکنه! شخصیت بازی از خواب پا میشه میبینه ا، در خونه از داخل قفل و زنجیر شده و هیچجوره باز نمیشه، هرچیم به در میکوبه و داد میزنه هم کسی صداش رو نمیشنوه، وحشتزده یهو میبینه یه سوراخ! بزرگ توی دیوار حموم ایجاد شده که سر از متروی شهر در میاره! ببینید اینطوریه سایلنت هیل، شما رو تو چنان موقیعتای غریب و غیر قابل پیشبینی قرار میده که عملا نیازی به جامپاسکیر و شیوههای مرسوم عناوین ترسناک برای ترسوندن مخاطبش نداره، یه تشویش ریزهای آروم شروع میکنه میخزه زیر پوستتون و هی بزرگ میشه، هی گنده میشه و تا جایی که دیگه شمایی نیستید، تجلی زنده سایلنت هیله که جای شما نشسته و داره شما رو بازی میکنه!
Fatal Frame 1-3
فکر کنید یه دختر نوجوون پونزده شونزده سالهاید، خوش و خرم دارید تو جنگلای اطراف شهرتون میگردید، پروونههای قشنگ قشنگ رو دنبال میکنید، به پسرای جذاب محلتون فکر میکنید، یاد اون دختر پر فیس و افاده کلاس بغلی میوفتید و درسا و امتحانا و خلاصه تو این فکرای طبیعی هر دختر نوجوونی هستید که میبینید ا ا ا، گم شدید! خورشید هم داره غروب میکنه و جنگل تارییییک مثل ته چاه فیلم حلقه، ترسان و لرزان برا یافتن راه برگشت حرکت میکنید که میبینید بجای خیابونای آسفالت شده شهر و ساختمونای پر زرق و برق همیشگی سر از یه روستای مخروبه و قدیمی دراوردهاید! روستایی که از گوشهاش گوشهاش عشق و محبت و آرامش سرازیره، اوقاتی چنان شیرین و دلانگیز که تا جون دارید گوشت میشن به تنتون! این دختر شیرین پونزده ساله ما میبینه از دنبال کردن پروونهها و پسرا و امتحانا رسیده به فرار از دست ارواح چند صد ساله نفرین شده که همشون قصد جون دختر قصه ما رو کردن و تو این گیر و دار وسیله شما برای مبارزه با این ارواح خبیث چیه؟ طبیعتا یه سلاح جادویی یا ماورالطبیعی، یه چیزی که قابلیت برداشتن نفرینها و مقابله باهاشونو داشته باشه، یچیزی که حتی یه دختر پونزده ساله هم از پس حمل و استفاده ازش بر بیاد، یچیز خفن نه؟… کور خوندید! سازندههای بازی عاشق دو چیز بودن و یه بازی ساختن که عشقشون به این دو چیز رو براورده کنن. یکی فیلم و بازی های ترسناک و یکیم عکاسی! آره عزیزان، آره قربون شکل ماهتون بشم، سلاح شما تو این بازی دوربین عکاسیه! شما برا مبارزه با روحای خبیث و چندش و ترسناک بازی از دستشون فرار نمیکنید، با فاصله سلاح خفنتون رو بهشون هدف نمیگیرید، خیلی شیک و مجلسی، نور و قاب رو تنظیم میکنید، تو زاویه و فاصله مناسبی نسبت به سوژه قرار میگیرید. فوکوس رو خیلی نرم و قشنگ تنظیم میکنید و دکمه رو فشار میدید! آره جونیا، تو این بازی از روحا عکس میگیرید، اونم چه عکسایی، بعد تموم کردن هر نسخه بازی انقدر که پورتره گرفتید میتونید برید مستقیم یه مدرک عکاسی معتبر بگیرید، کسی که بتونه تو این شرایط وحشتناک عکاسی کنه، هرجای دیگهایم میتونه، پس خودتونو آماده کنید که کلی قراره کلیک کلیک دوستداشتنی شاتر رو تو این سری بشنوید.
عزیزانی که کرم و مرض اعتیادآور ترسناکزنی رو دارن و اوناییم که تازه کرمشون شروع به لولیدن کرده و خیس شدن رو میخوان تجربه کنن بزنن این بازیا
عجب بازیایی، دست بجنبید دوستان که عمر کوتاه و وقت کم و ترس هم بیانتها، چه اون دسته عزیزانی که مرض اعتیادآور ترسناکزنی درشون خونه کرده و چه اونایی که تازه کبکشون شروع کرده به خروس خونی و دوست دارن خیسی رو تجربه کنن، برید و بزنید این بازیا رو، فقط قبلش یادتون نره که اون لایک و زنگوله سابسکرایبو بزنید که بعدش دست و بدنتون میلرزه و حواستون شاید سر جاش نباشه و یکهو دیدید مثل این سناریونویس مفقود ما و اون یکی همکار پرسهزنمون یه بلایی سر خودتون آوردید گم و گور شدید.