دیگه هممون یه بار تو زندگیمون طعم خیانت رو چشیدیم. لازم نیست حتما شکست عشقی بخورید و از یار خیانت ببینید. یادتون میاد وقتی عیدی میگرفتید و مادرتون بهتون میگفت پولاتونو جمع میکنه تا اون اکشن فیگور اسپایدرمن که هر وقت از جلوی اسباببازی فروشی رد میشدید و به مامانتون میگفتید براتون بخره رو بالاخره بگیره اما هیچوقت دیگه رنگ اون عیدیها را نمیدید؟ خب اونم یه جور خیانته دیگه!
کلا تو دنیای سرگرمی هم خیانت کردن شخصیتها به همدیگه به هر شکلی، تبدیل به یه تم محبوب شده و به نظر میرسه که مخاطبها هم بدشون نمیاد بعضی از این خیانتها رو تو داستان تجربه کنن و یه پیچش داستانی جذاب رو شاهد باشن.
تو مقاله امروز قراره بریم سراغ خیانتهای معروف دنیای بازیهای ویدیویی که بعضیهاشون رو شاید بدونید اما بهتون قول میدم یه سری خیانتهایی تو بعضی از بازیها بهتون معرفی میکنیم که حتی فکرشم نمیکنین. قبل از این که بریم سراغ این بازیها و این خیانتهای معروف، بهتون بگم که این مطلب ممکنه براتون اسپویلر داستانی داشته باشه، پس حواستون باشه.
فهرست محتوا
- بازی Animal Crossing: New Leafs
- بازی GTA: San Andreas
- بازی Resident Evil 1
- بازی Assassin’s Creed: Brotherhood
- بازی Bioshock
- بازی Metal Gear Solid 3
- بازی Call of Duty: Modern Warfare 2
- بازی Red Dead Redemption 2
- بازی Assassins Creed
- بازی Far cry 3
- بازی The Last of Us
- بازی Batman Arkham Knight
- بازی A Way Out
- بازی Mafia 1
- بازی GTA: Vice City
- بازی Red Dead Redemption
- بازی Shadow of the Tomb Raider
بازی Animal Crossing: New Leafs
این یه مورد برای خودمم عجیبه! دیگه وقتی میخوایم انیمال کراسینگ بازی کنیم نباید نگران خیانت کردن باشیم. دو دقیقه میایم مزرعه و دهکده رو سر و سامون بدیم و یهو با یه خیانت گنده روبهرو میشیم. این دیگه چه وضعشه؟
این خیانت از سمت دستیار شما که در حقیقت یک توله سگ بانمک به اسم ایزبلا هستش صورت میگیره. ایزابلا همیشه حواسش به شما هست، تو کارها به شما کمک میکنه و دستپختش هم خیلی خوبه و هیچچیزی کم نداره. اصلا مگه میشه این شخصیت به شما خیانت کنه؟
خب وقتی دارید این بازی رو روی 3ds تجربه میکنید، کافیه فقط یه مدت این بازی رو بزارید کنار و بازی رو اجرا نکنید. بعد از یه مدت که برمیگردید، تو خونتون از خواب بیدار میشید و ایزابل که دلتنگ شما هستش بهتون میگه که لازم نیست نگران باشید؛ تو این مدت که نبودین، ایزابل به خوبی از دهکده مراقبت کرده.
اما کافیه پاتونو بیرون بزارید تا با دهکده ویرون شدهتون مواجه بشید. علفهای هرز همه جا رشد کردن و وضعیت دهکده انقدر بد شده که افراد دهکده نتونستن این وضعیت رو تحمل کنن و از دهکدهتون رفتن و حالا باید هر کاری که تا الان انجام داید رو دوباره انجام بدید.
ایزابلا تو چشمای شما نگاه کرد و به شما دروغ گفت! به همین راحتی یه خیانت به این بزرگی رو تو یکی از صلحآمیزترین بازیهای دنیا یعنی Animal Crossing: New Leafs میبینید. دیگه واقعا به چی میشه اعتماد کرد؟
بازی GTA: San Andreas
بیگ اسموک این روزا تبدیل به یه شخصیت شده که تو میمهای اینترنتی میتونیم پیداش کنیم اما زمان خودش از الهههای خیانتکار معروف بین شخصیتهای بازیهای ویدیویی بود. البته احتمالا خیلیهاتون این شخصیت و خیانتی که میکنه رو به خاطر دارین اما اگه نمیدونید، در ادامه بهتون توضیح میدیدم.
این شخصیت در کنار رایدر که هر دو شون از بهترین و قدیمیترین دوستای شخصیت اصلی بازی جی تی ای سن آندریاس یعنی کارل جانسون بودن، به سی جی و گروه گانگستریشون یعنی خانواده گروو استریت خیانت میکنن و اونا رو به گروه گنگستنری رقیب یعنی بالاسها و پلیسهای فاسد شهر میفروشن.
بعد از این که برادر سی جی یعنی سوییت پیشنهاد بیگ اسموک رو رد میکنه که تو خیابونهای شهر مشغول به فروختن مواد مخدر سنگین و اعتیادآور بشن، بیگ اسموک هم که به دنبال پول بیشتره تصمیم میگیره که این پول بیشتر رو به قیمت فروختن رفیقاش و خانواده گانگستریش به دست میاره.
این خیانت به اندازهای تو داستان جی تی ای سن آندریاس مهمه که شما در حقیقت تو کل بازی دنبال انتقام گرفتن بیگ اسموک هستید و وقتی سی جی رستگاریش رو تو بازی به دست میاره و انتقامش رو از بیگ اسموک میگیره، در حقیقت تو مرحله آخر بخش داستانیه.
بازی Resident Evil 1
آلبرت وسکر تا همین امروز هم یک شخصیت عشقی برای گیمرها محسوب میشه. اصلا چطور میشه یه شخصیت به این خفنی که میتونست آینده درخشانی داشته بشه، تبدیل شد به یکی از خبیثترین شرورهای سری رزیدنت ایول؟
آلبرت وسکر یک فرمانده یا بهتره بگیم رییس پلیس اداره راکون سیتی بود که بعد از اتفاقاتی که تو قصر اسپنسر میافته و با تیمش وارد این قصر میشن که جلوی زامبیها رو بگیرن، جیل ولنتاین و کریس ردفیلد متوجه میشن که آلبرت وسکر ویروس تی رو دزدیده و به بازار سیاه میفروشه که این موضوع میتونه باعث بشه که این ویروس به صورت جهانی پخش بشه.
آلبرت وسکر در آخر این بازی یکی از موجوداتی که به این ویروس به صورت ارگانیک آلوده بوده و حالا یه موجود عظیم الجثه به نام تایرنت شده رو روی اعضای تیمش آزاد میکنه تا همه تو این قصر کشته بشن که هیچ شاهدی بابت کارهای کثیفی که انجام داده، باقی نمیمونه.
این در حالیه که آلبرت وسکر اول بازی زخمی میشه و ما کل بازی تو فکر اینیم که نکنه بلایی سر آلبرت وسکر اومده باشه. اما میبینیم که ای بابا، بالا سر چه قبری داریم فاتحه میخونیم! خلاصه که اره … خیانت آلبرت وسکر واقعا قلبمونو شکوند!
بازی Assassin’s Creed: Brotherhood
سهگانه اسسینز کرید ۲ که توش داستان اتزیو رو دنبال کردیم واقعا یکی از بهترین داستانها و روایتهایی هستش که میتونیم تا ساعتها به تجربش بپردازیم خسته نشیم. اما الان کاری با اتزیو و اطرافیانش نداریم.
الان میخوایم راجع به شخصیت دزموند و لوسی صحبت کنیم که نه تنها اتزیو رو کنترل میکردن، بلکه شخصیت اصلی اسسینز کرید ۱ یعنی الطائر هم کنترل میکردن. تو بخش پایانی داستان Assassins’ Creed Brotherhood، دزموند به شکل عجیبی لوسی رو میکشه.
این در حالیه که دزموند وقتی که خنجرشو تو شکم لوسی فرو میکنه، کنترلش دست خودش نبود و شخصیت جونو که در حقیقت یه الهه هست، کنترل بدن دزموند رو به دست میگیره و این کار رو انجام میده. مرگ لوسی واقعا دلخراش بود چون از ابتدای فرنچایز دیدیم که بارها به دزموند کمک میکنه و یه رابطه عاطفی هم بینشون شکل میگیره؛ بعد این که واقعا عجیبه چرا یه الهه که طرف دزمونده، باید جون لوسی رو بگیره؟
تو دی ال سی که بعدها برای Assassins Creed Brotherhood منتشر میشه، سازندهها رونمایی میکنن که لوسی در حقیقت یه مامور دو جانبه هستش که قراره ماموریت اساسینها رو به فنا بده و به همین خاطره که الهه جونو با کنترل کردن بدن دزموند، جون لوسی رو میگیره. الان واقعا سخته تصمیم بگیریم که مرگ لوسی دردناکتره یا این که فهمیدیم خیانتکاره؟
بازی Bioshock
میخوام یه جمله بگم که فقط اونایی که بازی بایوشاک رو بازی کردن متوجهش میشن. جمله Would You Kindly؟ رو یادتونه؟ یکی از جملههایی که تا همین امروز که میشنویم مو رو به تنمون سیخ میکنه.
تو این بازی شما نقش جک رو دارید و شخصیت اطلس هم بهتون راهنمایی میده و هدف اصلیتون اینه که اندرو رایان رو پیدا کنید. اندرو رایان کنترل شهر راپچر رو به عهده داره و شما باید اندرو رو پیدا کنید و بکشید چون فکر میکنید که این شخصیت داره از مردم سو استفاده میکنه و فرد خبیثیه.
اما وقتی به اندرو میرسید، اندرو بهتون بارها میگه که شما تحت تاثیر توهمید و شخص دیگهای داره کنترلتون میکنه. وقتی اندرو رایان رو میکشید، متوجه میشید که ببببلهههههه! در حقیقت اطلس که یکی از خلافکارها و بیزنسمنهای راپچر هستش شما رو کنترل میکرده و کاری کرده که شما اندرو رو بکشید و کنترل شهر رو بهش بدید!
البته این آخرین باری نیست که تو فرنچایز بایوشاک خیانت میبینید و تو بازی Bioshock Infinite هم یه خیانت این شکلی میبینید. اما اگه طرفدار این فرنچایز باشید، دیگه به اینجور خیانت عادت کردین و چیز جدیدی براتون نیست. واسه همینم هست که بایوشاک یکی از بهترین داستانهای تاریخ بازیهای ویدیویی رو داره.
بازی Metal Gear Solid 3
این یه مورد رو نمیدونیم اسمش رو خیانت بزاریم یا نه اما واقعا یکی از غمانگیزترین آرکهای داستانی هستش که میتونید بین بازیهای ویدیویی پیدا کنید. تا به امروز هیچ داستان خیانت این شکلی بین بازیها نمیتونید پیدا کنید.
وقتی بازی متال گیر سالید ۳ رو بازی میکنید و در نقش Naked Snake ظاهر میشید، متوجه میشید که استاد و رییس شما یعنی The Boss به شما خیانت میکنه و به نیروهای روسی میپیونده و شما تو کل بازی، باس رو تحت نظر دارید و دنبال موقعیت مناسبی میگردید که با استاد سابق و البته کسی که بهشون احساس عاطفی دارین، رو به رو بشین.
اواخر بازی، شما بالاخره با باس روبهرو میشید و بعد از شکست دادن و کشتن این شخصیت، شما لقب Big Boss رو به دست میارید. اما بعدا متوجه میشید که باس درحقیقت به شما خیانت نکرده. باس از سمت CIA ماموریت داشته تا خودش را به عنوان مامور دو جانبه وارد نیروهای روسی کند و زمانی که CIA ماموریتش را به لطف با با موفقیت انجام داد، خودش رو بیگناه نشون داد و با باس هیچ ادعای ارتباطی نکرد.
شما یه فرد بیگناه رو کشتید و این شما بودید که به باس خیانت کردید؛ البته جفتتون از CIA حقه خوردید. اما زخمی که از این خیانت تو خیانت دریافت میکنین، تا ابد روی قلبتون باقی میمونه. متال گیر بازها میدونن دارم راجع به چی حرف میزنم.
بازی Call of Duty: Modern Warfare 2
دیگه این یکی رو که هممون یادمونه و هر بار یادش میفتیم، رعشه به تن و بدنمون میافته. ژنرال شپرد لعنتی یکی از بهیادموندنیترین خیانتهای تاریخ بازیهای ویدیویی رو تا به امروز از خودش به جا گذاشته که هر چقدر هم ازش بگذره، بازم زخمش تازس.
ژنرال شپرد فرمانده ارشد گروه Task Force 141 هستش که در آخر این بازی به شما خیانت میکنه و حتی یک از محبوبترین شخصیتهای فرنچایز کالاف دیوتی یعنی Ghost رو زنده زنده آتیش میزنه و مکتاویش رو هم زخمی میکنه.
بعد از این که دو شخصیت Roach و Ghost اطلاعات محرمانهای رو به دست میارن که میتونه یک بار برای همیشه به پیشروی شخصیت منفی داستان یعنی ماکاروف پایان بده، ژنرال شپرد با اسلحه معروف خودش یعنی مگنوم ۴۴ یه تیر وسط سینه هر دو شخصیت خالی میکنه.
ژنرال شپرد با این که میخواست که پیروزی علیه ماکاروف رو به نام خودش ثبت کنه و همچنین مدارکی که کارهای خبیث گذشتهشو ثابت میکرد رو یک بار برای همیشه حذف کنه. اما این شخصیت در طول بازی به هیچوجه نشون نمیداد که میتونه چنین خیانتی بکنه و به همین خاطره که به راحتی یکی از بزرگترین خیانتهای بازیهای ویدیویی رو این ژنرال شپرد بی … ببخشید لعنتی انجام میده.
بازی Red Dead Redemption 2
همین که توی بازی باید با سل گرفتن آرتور کنار بیایم و ببینیم که یکی از شخصیتهای مورد علاقمون داره جلوی چشممون پر پر میشه مثل این که برای راکستار کافی نبود و تو انتهای بازی باید خیانت یکی از نزدیکترین دوستای آرتور یعنی داچ رو هم ببینیم.
داچ از ابتدا تا انتهای بازی همش به فکر ریختن یه نقشس که بتونه گروهش رو از وضعیتی که داخلش قرار گرفتن نجات بده. چه وضعیتی؟ خب دنیای رد دد ریدمپشن ۲ داره غرب وحشی رو به زوال رو نشون میده و دنیای مدرن داره جای دنیای وحشی رو میگیره و این برای یاغیهایی مثل داچ و آرتور کمی سخته که بتونن باهاش کنار بیان. اما داچ بعضی اوقات تصمیمهای عجیبی میگیره و نه تنها آدمهای بیگناه رو به قتل میرسونه، بلکه جون و مال اعضای تیمش رو هم به خاطر میاندازه و برای رسیدن به نقشهای که تو ذهنش داره هر کاری رو حاضره انجام بده.
اما وقتی بالاخره آرتور جلوی داچ رو میگیره و بهش میگه که این کارا درست نیست، داچ هیچ اعتنایی به آرتور نمیکنه و زمانی که آرتور از شدت مریضی روی زمین افتاده و داره میمیره و مایکای عوضی هم یه اسلحه رو سر آرتور گرفته، داچ تنها کاری که میکنه، اینه که به مایکا دستور میده ماشه رو نکشه.
اما داچ از محل فرار میکنه و آرتور که از شدت بیماری نیاز به مراقبت داره روی زمین میافته و در طلوع آفتاب، در حالی که داره به خورشید نگاه میکنه و درد میکشه، از دنیا میره. این در حالیه که آرتور کل زندگیش به دستورهای داچ گوش داده و همیشه به این شخص وفادار بوده. اما داچ نه تنها به آرتور بلکه به کل گروهش مثلا جان مارستون و زنش هم خیانت میکنه.
اما این تنها خیانت بازی نیست؛ این فقط یه خیانت عاطفی تو بازیه و خیانت اصلی رو در حقیقت مایکا انجام میده. مایکا یکی از اعضای جدید گروه بود که خیلی با اعضای گروه کنار نمیومد و کلا تو داستان بازی همیشه مشکوک رفتار میکرد.
از یه جایی به بعد که داچ کم کم عقل خودش رو از دست میده، اعضای گروه متوجه میشن که هر چی برنامهریزی برای دزدی یا کارهای مختلف انجام میدن، مامورهای پینکرتون جلوتر از اونا تو صحنه جنایت حاضر میشن.
بعدها متوجه میشیم که در حقیقت این مایکا بود که اطلاعات گروه رو به پینکرتونها انتقال میداده و مایکا باعث میشه که گروه داچ از همدیگه بپاشه و دونه دونه کاراکترها برن دنبال زندگی خودشون و آرتور هم این خیانت رو از داچ ببینه!
بازی Assassins Creed
تو قسمت اول هم یه خیانت از دنیای اسسینز کرید گذاشته بودیم، اما این خیانتی که الان قراره راجع بهش صحبت کردیم در حقیقت اولین خیانتی هستش که توی این فرنچایز دیدیم. این خیانت در بخش پایانی داستان اسسینز کرید ۱ مشاهده میکنیم.
وقتی که بعد از کلی دردسر بالاخره الطائر سیب بهشتی رو پیدا میکنه یه اسلحه بسیار خطرناکه و میتونه جنگ بین اساسینها و تمپلارها رو یه بار برای همیشه تموم کنه و بتونه طرف حق این جنگ یعنی اساسینها رو پیروز کنه.
اما درست لحظهای که الطائر این اسلحه یعنی سیب بهشتی رو به المعلم که فرمانده اساسینها هست میده، المعلم خیانت میکنه و این اسلحه رو برای خودش برمیداره و به اساسینها حمله میکنه. اولش ممکنه فکر کنید که المعلم قراره به تمپلارها کمک کنه که اساسینها شکست بخورن اما در حقیقت المعلم میخواد به تمپلارها هم خیانت کنه و این اسلحه رو برای خودش نگهداره.
لحظهای که الطائر متوجه این موضوع میشه واقعا از لحظاتی هستش که انتظارش رو نداشتیم؛ اما تو بخش نهایی داستان، باید با الطائر مبارزه کنید و کسی که از اول تا انتهای بازی ما رو همراهی کرده و بهمون کمک کرده رو بکشیم. خیانت دردناکی که تو این فرنچایز بارها به اشکال مختلفی تکرار میشه.
بازی Far cry 3
این بار قراره که یه کم متفاوت عمل کنیم و کسی که تو این بازی خیانت رو انجام میده، در حقیقت خود شما هستید. قرار نیست که همیشه شکست روحی رو خودتون بخورید، بعضی اوقاتم باید خودتون این شکستهای روحی رو به بقیه وارد کنید.
تو این مورد هم شما در نقش جیسون تو بازی فارکرای ۳ زحمت این خیانت رو بکشید. این خیانت تو پایانبندی این بازی صورت میگیره که البته لازمه یه کم راجع به شروع بازی صحبت کنیم تا بتونید متوجه این خیانت بشید.
شما در ابتدای این بازی برای تفریح با دوستانتون وارد این جزیره میشید که شرور این بازی یعنی واس و دار و دستهاتش به شما و دوستانتون حمله میکنن و ماجراجویی جیسون برای نجات پیدا کردن از این وضعیت و البته نجات دادن دوستاش شروع میشه تا جایی که به پایان بازی میرسید.
تو پایانبندی بازی شما در اصل این انتخاب رو دارید که خیانت کنید. شما تو پایانبندی یا باید سیترا رو نجات بدید یا دوستانتون رو. اگه بازی رو تجربه نکرده باشید، شاید همین الان بگید خب معلومه دوستام رو نجات میدم. اما وقتی با شخصیت سیترا آشنا بشید و تو جریان داستان بازی قرار بگیرید، شاید انتخابتون تغییر کنه و به دوستاتون خیانت کنید که سیترا رو زنده نگهدارید و دوستاتون کشته بشن. حاضرید این خیانت رو انجام بدید؟
بازی The Last of Us
بازی لست آو آس یکی از محبوبترین بازیهای ویدیویی هستش که حتی سریال این عنوان که طی چند وقت اخیر پخش شد، مثل بمب صدا کرد و طرفدارهای زیادی رو به دست آورد. یکی از مهمترین دلایلی که لست آو آس تونست طرفدارهای زیادی رو به دست بیاره، به خاطر داستان و روایت جذابش هست.
روایتی که تو پایانبندی، دو تا خیانت پشت همدیگه رو نشون میده. دو شخصیت مارلین و جول، به الی خیانت میکنن. اما هر کدومشون یه منطقی برای این کارشون دارن و با این که الی قطعا ضربه روحی زیادی میبینه، اما خب … دنیای آخرزمان زامبیزدهست و این مشکلا دیگه!
داستان اصلی بازی لست آو آس وقتی شروع میشه که مارلین شخصیت الی رو به جول و تس میرسونه و ازشون میخواد که الی رو به مقر اصلی فایرفلایها ببرن و الی رو نجات بدن. جول در طول سفرش متوجه میشه که الی در حقیقت به آلودگی مصون هستش و از طریق آلودگی قارچها، تبدیل به زامبی نمیشه و در طول این سفر، رابطه پدر دخترانهای با الی پیدا میکنه.
اما وقتی به مقر فایرفلای میرسه، متوجه میشه که مارلین به جول و الی دروغ گفته و میخواد با گرفتن پادزهر از بدن الی که منجر به مرگش میشه، دنیا رو نجات بدن. اما جول الی رو به اونا تحویل نمیده و تک تک اعضای مهم فایرفلای رو میکشه و با الی که در اون موقع بیهوش بود از مقرشون فرار میکنه. بعدها که الی راجع به حقیقت از جول میپرسه، اینجاست که جول به الی خیانت میکنه و به الی دروغ میگه که فایرفلایها نتونستن این پادزهر رو بگیرن و این باعث شد که الی احساس کنه که قرار نیست اون فرد خاصی باشه که تو ذهنش در نظر داشت!
بازی Batman Arkham Knight
بازی بتمن آرکهام نایت یکی از بزرگترین و مهمترین بازیهای سال ۲۰۱۵ بود که آخرین قسمت از این فرنچایز محسوب میشد و شاید تا به امروز، بتونیم بتمن آرکهام نایت رو بهترین بازی استودیوی راکاستدی و بهترین بازی بر اساس شخصیت بتمن بدونیم.
خیانتی که تو این بازی صورت میگیره کمی عجیبه! چون دقیقا نمیدونیم این خیانت رو بتمن انجام داده یا رابین! این داستان راجع به یه شرور کاملا جدید به اسم شوالیه آرکهام هستش که از لحاظ سبک مبارزه و تجهیزاتی که در اختیار داره که اونو خیلی شبیه به بتمن میکنید.
در نهایت متوجه میشید که این شرور جدید در حقیقت یار قدیمی بتمن یعنی جیسون تاد یا همون رابین هستش که به بتمن و گاتهام خیانت کرده و میخواد انتقامش رو از بتمن بگیره. اما چرا میخواد این انتقام رو بگیره؟ به خاطر این که جیسون تاد معتقده که بتمن اونو رهعا کرد تا توسط جوکر کشته بشه و تا الان دنبال جیسون تاد نگشته! شما حق رو به کی میگید؟ به نظرتون جیسون تاد به بتمن خیانت کرده یا بتمن به جیسون تاد؟
بازی A Way Out
بازی A Way Out بازی خیلی مهمی بود و با گیمپلی دونفره یا همون کوآپی که ارائه داد، راه رو برای خیلی از بازیهای این سبک باز کرد و حتی سازنده همین بازی یعنی جوزف فارس سال ۲۰۲۱ یک بازی دیگه تو همین سبک به اسم It Takes Two ساخت و تونست جایزه بهترین بازی سال رو متعلق به خودش کنه.
با این که بازی It Takes Two خیلی دنیای رنگی و جالبی داشت، اما بازی A Way Out یک اتمسفر کاملا متفاوت بود و این بازی داستان دو شخصیت رو نشون میده که قصد دارن به کمک همدیگه از زندان فرار کنن.
اما وقتی در نهایت فرار میکنید، مشخص میشه که شخصیت لئو به همراه هاروی یه الماس گرون قیمت رو دزدیدن و قراره که این الماس رو بفروشن. اما شخصیت هاروی به لئو خیانت میکنه و با کشتن خریدار این الماس، لئو رو قال میزاره و این الماس رو برای خودش میدزده و لئو میمونه و حوضش! واقعا خیانت دردناکی بود این یکی!
بازی Mafia 1
بازی مافیا ۱ از اون نوستالژیهایی هستش که هر وقت سراغش بریم میتونیم با داستان و روایتش ارتباط برقرار کنیم. داستانی که میتونه بعضی اوقات مارو به صندلیمون میخکوب کنه؛ درست مثل وقتی که تو روایت متوجه شدیم که سم به تامی خیانت کرده.
شما تو این بازی کنترل شخصیت تامی انجلو رو به عهده دارید که برای خانواده سالیری کار میکنید. اما در انتها سم که از اول بازی با شما خیلی مهربون و رفیقه، شما رو وارد یه محل میکنه اونجا کلی فرد با اسلحه منتظر شما هستند تا بکشنتون.
البته سم موفق نمیشه که این کار رو انجام بده و تامی از اونجا جون سالم به در میبره و در لحظه آخر و لحظهای که سم در حال فرار کردن از محله، یه تیر به سینه سم میزنه و این خیانتکار رو میکشه. تامی متوجه میشه که سم از رییس خانواده سالیری دستور گرفتن که این کار رو انجام بدن.
همین موضوع باعث میشه که تامی پیش پلیسها بره، شروع به اعتراف کردن بکنه تا این که پلیسها بتونن ازش محافظت کنن و در ازاش، مافیای بزرگ آمریکا رو به خاک و خون بکشن! بعضی اوقات حواستون باشه به کیا خیانت میکنید! ممکنه کار دستتون بدن!
بازی GTA: Vice City
البته تامی مافیا ۱، تنها تامی نبود که خیانت رو به چشماش دید و یه تامی معروف دیگه تو دنیای بازیهای ویدیویی هستش که یکی از بزرگترین خیانتها رو میبینه و حتی کل داستان این بازی مربوط به همین خیانته.
تامی تو بازی GTA: Vice City شخصیتی هستش که مورد خیانت رییس سابقش یعنی سانی فورلی قرار میگیره و سانی باعث میشه که تامی ۱۵ سال رو توی زندان سپری کنه. اما خب داستان این بازی به جز خیانت، داستان رستگاری هم داره و تو این بازی تامی تصمیم میگیره که انتقامشو از سانی بگیره.
دلیلی که سانی به تامی خیانت میکنه، به خاطر این که سانی از محبوبیت و قدرتی که تامی به مرور زمان به دست میاره، احساس خطر میکنه و همین موضوع باعث میشه تا تامی رو به زندان بفرسته! اونم ۱۵ سااال!
نگران نباشید، شما با تامی میتونید به میامی بیاید و انتقامتون رو به جذابترین و البته تا حدودی وحشیانهترین شکل ممکن بگیرید و سانی رو به قتل برسونید. کلا سعی کنید زیاد به شخصیتهای جی تی ای خیانت نکنید. تو قسمت قبلی هم گفتم که چه بلایی سر بیگ اسموک و رایدر اومد وقتی به سی جی و خانواده گانگستریشون خیانت کردن!
بازی Red Dead Redemption
قسمت اول رد دد ریدمپشن روایتش چندین سال بعد از قسمت دومه؛ با این که دو بازی تقریبا ۷ سال با همدیگه اختلاف در زمان انتشار دارن، اما هر دو بازی به اندازهای جذاب هستند که نشون میده نویسندههای بازی به خوبی میدونستن که قراره داستان این سری چطوری پیش بره.
راوی اصلی قسمت اول این سری جان مارستون هستش که تو قسمت دوم هم یکی از شخصیتهای فرعی مهم به حساب میاد. تو قسمت اول چندین سال از وقایع قسمت دوم گذشته و حالا جان یه مرد خانوادس و زندگی یاغیگرایانهشو کنار گذاشته. تای این که یه روز مامور پینکرتون یعنی ادگار راس جان رو پیدا میکنه و ازش میخواد که تمام اعضای گنگ قدیمیش رو پیدا و اونها رو بکشه.
ماموریت ادگار راس این بود که تمام اعضای گنگ داچ ون درلین رو پیدا و همشونو بکشه. وقتی جان مارستون این کار رو انجام میده، ادگار به جان اجازه میده که برای مدتی پیش خانوادش برگرده و به زندگی عادیش ادامه بده. اما همونطور که گفتیم، ماموریت ادگار کشتن تمام افراد گنگ داچ بود و خب جان مارستون هم یکی از این اعضاس.
به همین ترتیب تو بازی رد دد ریدمپشن یکی از بزرگترین خیانتهای تاریخ بازیهای ویدیویی وقتی صورت میگیره که تعداد زیادی آدم به مزرعه جان فرستاده میشه و اونجاست که ادگار به جان خیانت میکنه و اون رو به تیر میبنده!
بازی Shadow of the Tomb Raider
قسمت سوم فرنچایز توم ریدر یک چرخ و فلک عجیب توی این فرنچایز به شمار میاد. به نظر میاد که سازندهها بالاخره تصمیم گرفتن تو این قسمت سراغ گذشته لارا کرافت برن و ببینن که چه چیزی باعث شده که لارا تمام این سختیها رو به جون بخره و خودشو به دردسرهای بزرگ بندازه.
تو این قسمت سکانسهای زیادی از گذشته لارا میبینیم و متوجه میشیم که در حقیقت محرک اصلی لارا، پدرش یعنی رابرت بوده که رابرت هم درست مثل لارا روحیه ماجراجویانه داشته و همیشه سعی داشته که بتونه اسرار مهمی رو تو خلقیات باستانی افشا کنه که تو همین راه هم کشته میشه.
لارا با معشوقه پدرش یعنی آنا تو این بازی آشنا میشه و آنا به لارا میگه که بهتره خیلی تو این راه خودتو قرار ندی تا به سرنوشت پدرت دچار نشی اما اگه یه موضوع رو از لارا کرافت بدونیم، اینه که خیلی دختر حرف گوش کنی نیست! در این بین هم گروه Trinity هم به دنبال همون شیای هستش که لارا به دنبالشه. یه شی افسانهای که طبق تحقیقهای پدر لارا، منبع جاودانگیه!
لارا تو مسیرش توسط گروه ترینیتی دستگیر میشه و در کمال تعجب متوجه میشه که آنا هم دستگیر شده و آنا از لارا خواهش میکنه که لطفا هر چی میخوان رو بهشون بده تا بتونن سالم به خونه برگردن. رییس گروه ترینیتی یعنی کنستانتین شروع به شکنجه دادن آنا میکنن اما متوجه میشن که لارا واقعا هنوز اطلاعاتی از مکان این شی افسانهای نداره.
تو این سکانس خیانت بازی رو میبینیم که کنستانتین آنا رو آزاد میکنه و مشخص میشه که آنا در حقیقت خودش هم عضوی از گروه ترینیتی هستش و با این کار میخواستن از زیر زبون لارا اطلاعات بیرون بکشن! خیانتی که لارا به سختی قبولش میکنه و اون و حتی خود ما رو هم حسابی شوکه میکنه.
یادتون نره برامون کامنت بزارید که خیانت مورد علاقه شما کدوم بود