همه کسایی که اینجاییم خیلی خوب میدونیم که دنیای بازیهای ویدئویی مبحث مورد علاقمونه و از محتواهای مرتبط با این حوزه حسابی استقبال میکنیم. از یه طرف دیگه، یکی از موضوعات پرطرفدار تو فضای مجازی که قطعا شما هم بهش علاقهمندید، تئوریهای توطئه و اسرار مرموزی هستن که وقتی دربارشون میشنویم اولین چیزی که به ذهنمون خطور میکنه اینه که: “واو! دنیایی که توش زندگی میکنیم چقدر بزرگ و ترسناکه!”.
اگه شما هم همزمان به هر دو موضوع بازیهای ویدئویی و تئوریهای توطئه علاقه دارید، تماشای این ویدئو رو شدیدا بهتون پیشنهاد میکنم. چرا که امروز تو این ویدئو میخوایم به نقطه اشتراک بین دنیای بازیها و تئوریهای توطئهی ترسناک بپردازیم و بهتون نشون بدیم که حتی صنعت سرگرمکننده و رنگارنگی مثل دنیای بازیها هم بعضی وقتها میتونه خیلی ترسناک و مرموز باشه. شاید باورتون نشه ولی صنعت بازیها پر شده از تئوریهای ترسناکی که حسابی هوش از سرتون میبرن. تو این ویدئو مواردی رو جا دادیم که قطعا با شنیدنشون خیلی تعجب میکنیم. ولی خب دنیایی که توش زندگی میکنیم دنیای خیلی بزرگیه و رمز و رازهای زیادی در اون وجود داره که تقریبا میشه گفت از همشون بیخبریم! پس بدون معطلی بریم چندتا از ترسناکترین و مرموزترین تئوری توطئههای مربوط به دنیای گیم رو بررسی کنیم و ببینیم پشت پردهی خیلی از کمپانیها و بازیهای مورد علاقهمون چه خبره؟!
راستی به این موضوع توجه داشته باشید که هرکدوم از این پروندهها، داستان مفصل خودشونو دارن و برای اینکه حق مطلب ادا بشه، لازمه که ماجرای اونها رو کامل تعریف کنیم. واسه همین همه سعی خودمون رو کردیم تا تو این ویدئو حداقل 5 پرونده مرموز تو دنیای گیم رو بهتون معرفی کنیم. اگه از این 5 مورد خوشتون اومد حتما برامون کامنت بذارید تا قسمت دوم این ویدئو رو هرچه سریعتر براتون آماده کنیم. بریم که 5 تا از ترسناکترین داستانهای واقعی تو دنیای گیم رو باهم مرور کنیم.
فهرست محتوا
ماجرای کارتریج تسخیر شدهی بازی The Legend of Zelda: Majora’s Mask
اولین باری که شایعهی کارتریج تسخیر شدهی بازی قدیمی The Legend of Zelda: Majora’s Mask تو فضای مجازی مطرح شد، برمیگرده به وبسایت 4Chan و زمانی که یک کاربر در قالب پستی داخل این وبسایت ادعا کرده بود که یک کارتریج مخصوص بازیهای کنسول Nintendo 64 پیدا کرده که کاملا خالیه. اما بعد از مدتی متوجه میشه که به طرز عجیبی یک کپی از این بازی محبوب و پرطرفدار زلدا، روی این کارتریج خالی، درج شده. بعد این کاربر شروع به بازی کردن میکنه و ویدیوها و تصاویر گیمپلی خودش رو از طریق یوتوب با بقیه به اشتراک میذاره. تا اینکه بقیه متوجه میشن این نسخه از بازی The Legend of Zelda: Majora’s Mask که به طرز عجیبی روی یک کارتریج خالی پیدا شده، ظاهرا یه مشکلی داره و کاسهای زیر نیمکاسهشه!
عجیبتر از همه، فایل ذخیرهای بود که از قبل روی این کارتریج قرار داشت و نشون میداد صاحب قبلی این کارتریج اسمش بن (Ben) بوده. هرچند مشخصات فایل ذخیره نشون میداد که بن هیچوقت این بازی رو اجرا نکرده و در واقع صاحب جدید کارتریج میبایست بازی رو از اول شروع میکرد. البته که ساختن یه فایل ذخیرهی Fake و قرار دادنش روی کارتریج کار سختی نیست، اما ماجرا همینجا تموم نمیشه و این خیلی بیشتر از این حرفها کش میاد. این پلیر وقتی با استارت یک New Game جدید شروع به تجربهی بازی میکنه، به طرز شگفتانگیزی متوجه میشه که همه کاراکترهای داخل بازی اون رو با اسم بن خطاب میکنن! عجیبه نه؟
با اینکه اطلاعات فایل ذخیره نشون میداد که نفر قبلی تاحالا بازی رو اجرا نکرده، صاحب جدید کارتریج تصمیم میگیره فایل ذخیره بن رو کاملا پاک کنه. اما ظاهرا کارتریج خیلی مصممتر از این حرفهاست و وقتی که این بازیکن مجددا و اینبار بدون فایل ذخیره بن بازی رو اجرا میکنه، متوجه میشه که بازی رفتارهای غیرعادی و عجیبی از خودش نشون میده که به هیچ طریقی نمیشه این رفتارها رو به عنوان باگ یا یه گلیچ ساده در نظر گرفت. برای مثال یهو موزیک متن بازی به صورت ریورس شده (Reverse) پخش میشد یا ترسناکتر از اون اینکه یه مجسمهی عجیب از شخصیت اصلی بازی، خود شخصیت اصلی رو در طول بازی تعقیب میکرد!
متاسفانه اینجای کار صاحب جدید کارتریج کم کم داشت باورش میشد که این کارتریج واقعا تسخیر شده. تا اینکه یه اتفاق عجیب دیگه افتاد و کاملا خیالش رو از این بابت راحت کرد. بعد از حذف کردن فایل ذخیره بن، چند ثانیه بیشتر طول نکشید تا اینکه این فایل ذخیره دوباره بازیابی شد و داخل فایلهای کارتریج به نمایش در اومد. تازه اینبار کنار فایل بن، یه فایل ذخیره دیگه هم ظاهر شده بود به اسم Drowned یا غرق شده. این بازیکن بخت برگشته بعد از این هربار که بازی رو اجرا میکرد، شخصیت اصلی سریع خودش رو به کشتن میداد و بعد روی صفحه این پیغام نمایش داده میشد که میگفت: “تو با سرنوشت وحشتناکی مواجه شدی، اینطور نیست؟”
مرگ شخصیت اصلی بازی Final Fantasy VIII حین تعویض دیسک بازی
بعضی از تئوریهای توطئهی موجود در دنیای بازیهای ویدئویی این شکلیان که فرقی نمیکنه اصلا داستانشون واقعیت داشته باشه یا نه؟ چون همون محتوای شکبرانگیزشون که باعث شده فکر کنیم توطئهی در کار باشه، به قدری عجیب و غریب هست که حتی در صورت ساختگی بودن ذهنمون رو به خودش مشغول کنه. ماجرای این تئوری به زمانی برمیگرده که حجم دیتای بازیهای پلیاستیشن1 از مقدار همیشگیشون خیلی بیشتر شده بود و بازیهای مختلف در قالب دو یا چند دیسک برای این کنسول منتشر میشدن. یکی از این بازیها، بازی Final Fantasy VIII بود که در مجموع 4تا دیسک داشت. یعنی برای تموم کردن بخش داستانی بازی، باید 4 بار دیسک بازی رو تعویض میکردید تا بازی به طور متوالی اجرا بشه. نکته عجیب ماجرا اینجاست که وقتی بازیکنا دیسک اول بازی رو تموم میکردن و بازی بهشون پیغام میداد که دیسک دوم رو وارد دستگاه کنن، یک کات سین کوتاه به نمایش در میومد و نشون میداد که شخصیت اصلی بازی به اسم اسکوال (Squall) در مقابل جادوگری به اسم ادا (Edea) قرار گرفته. در انتهای این ویدئوی غیرمنتظره میدیدیم که این جادوگر یک تکه یخ به سمت اسکوال پرتاب میکنه و به قفسه سینه اون آسیب مهلکی وارد میکنه و حتی باعث میشه اسکوال از سکویی که روش ایستاده پرتاب بشه و از بلندی به سمت پایین سقوط کنه. سکانسی که ظاهرا در انتها با مرگ اسکوال به پایان رسید و عملا نقطه پایانی دیسک اول بازی رو گذاشت.
منتها وقتی که دیسک دوم وارد دستگاه میشد، خبری از اون تکه یخ داخل قفسه سینه اسکوال نبود و این شخصیت رو درحال بلند شدن از روی زمین مشاهده میکردیم که با تجعب از خودش میپرسید: “زخمم…؟ زخمی نیست…؟ چطور ممکنه…؟”
و اما تئوریای که در اینباره وجود داره، ادعا میکنه که اسکوال در واقع تو همون سکانس پایانی دیسک اول به دست Edea کشته شده اما بازی این موضوع رو از بازیکن مخفی میکنه و تا انتهای بازی هم ما در واقع مشغول بازی کردن تو رویای پس از مرگ اسکوال هستیم! شاید با خودتون بگید که این موارد همچین دلیل محکمی برای مطرح کردن این تئوری توطئه به حساب نمیان. اما راستشو بخواید در طول بازی با نشونههای خیلی زیادی مواجه میشیم که بهمون ثابت میکنن اسکوال، شخصیت اصلی بازی واقعا کشته شده و داستان بازی به طرز بسیار دارک و وحشتناکی، رویاهای بعد از مرگ این شخصیت رو بهمون نشون میده. شاید بشه گفت محکمترین مدرکی که در رابطه با مرگ اسکوال داخل بازی بهمون نشون داده میشه، تصویریه که یک ثانیه از این شخصیت تو تیتراژ پایانی بازی به نمایش در میاد و اسکوال رو نشون میده که به جای صورتش، یه حفرهی سیاه بزرگ وسط چهرش قرار گرفته. دیگه چطوری میتونستن فقط با یه تصویر، کالبد توخالی و بدون زندگی شخصیت اصلی رو بهمون نشون بدن؟
استفاده رژیم صدام از کنسول پلیاستیشن2 برای کنترل سلاحهای کشتار جمعی
وقتی میگیم “جنگ کنسولی” یاد چی میوفتید؟ قاعدتا یاد کل کلهای بین طرفدارهای کنسول پلیاستیشن و اکسباکس و نینتندو میوفتید که توش هر طرف سعی میکنه ثابت کنه که کنسول کمپانی مورد علاقه خودش، از بقیه بهتره. اما الان میخوام براتون یه داستان تعریف کنم که بعد از شنیدنش اگه دوباره عبارت “جنگ کنسولی” رو شنیدید، ذهنتون بره سمت رژیم دیکتاتوری صدام حسین تو عراق! اما چطور ممکنه که چیز کاملا بیربطی مثل کنسولهای بازی رو به رژیم بعثی عراق ربط بدیم؟
همه چیز از تاریخ 19 دسامبر سال 2000 با یه مقاله از نشریه WND (یا World News Daily) شروع شد. تقریبا نزدیک ایام کریسمس بود و به خاطر تعطیلات، تقاضا برای خرید کنسول پلیاستیشن2 خیلی زیاد شده بود. اما مشکلی که وجود داشت، کمبود بسیار شدید موجودی این کنسول تو مارکتهای اروپایی و آمریکای شمالی بود. این کمبود به قدری صدای مردم رو در آورده بود که افراد مختلف و همچنین نشریهها، به دنبال بررسی این موضوع بودن تا ببینن دلیل اصلی کمبود پلیاستیشن2 تو بازارهای غربی چیه؟ اون هم دقیقا تو تعطیلات سال نو که همیشه کمپانیها تولید خودشون رو چند برابر میکنن تا بتونن کاملا بازارشون رو تامین کنن.
نشریه WND تو مقاله خودش دلیل اصلی کمبود پلیاستیشن2 تو بازارهای غربی رو، سفارشهای عمدهی رژیم دیکتاتوری صدام حسین در عراق، عنوان میکنه. بنا بر ادعایی که در این مقاله مطرح شده بود، رژیم بعثی عراق به دستور مستقیم صدام حسین، محمولههای متعددی رو متشکل از صدها کنسول پلیاستیشن2 وارد این کشور کرده بود و ظاهرا همه این کنسولها هم با هدف استفاده در ارتش نظامی عراق تهیه شده بودن. قاعدتا صدام لابهلای اونهمه نقشههای مختلفی که برای فتح کشورهای همسایهی خودش داشت، به فکر تفریح و سرگرمی سربازهاش نبوده و این پلیاستیشنها با هدف بازی کردن تهیه نشده بودن. بلکه رژیم صدام قصد داشت از این کنسولها برای پیشبرد اهداف نظامی خودش استفاده کنه. در اون زمان، کنسولهای پلیاستیشن2 به یک پردازندهی 32 بیتی مجهز بودند و از این بابت، قدرت سختافزاری خیلی زیادی داشتن. به همین دلیل رژیم صدام میتونست از این کنسولها و پردازندههای قدرتمندش در اون زمان، برای راهاندازی و کنترل پروژههای نظامی استفاده کنه. بعضی از کارشناسها در این رابطه بررسیهایی رو ترتیب دادن و به این نتیجه رسیدن که برای مثال قدرت پردازش 15 کنسول پلیاستیشن2 به طور همزمان، کاملا از پس کنترل از راه دور یک درون (Drone) بر میومده.
شاید این سوال براتون به وجود اومده باشه که تو سال 2000، وقتی که تکنولوژیهای کامپیوتری پیشرفت نسبتا زیادی داشتن و قطعات بسیار قدرتمندی رو میشد تو بازار پیدا کرد، چرا صدام رفته سراغ کنسول پلیاستیشن2 و یک راست از قطعات کامپیوتری استفاده نکرده؟
جونم براتون بگه که، صدام اون زمان حسابی برای آمریکا و دولتهای غربی خط و نشون کشیده بود و همین قلدر بازیهاش باعث شده بود زمین و زمان عراق رو تحریم کنن. یجورایی میشه گفت تو سال 2000 یا حتی سالهای قبل از اون که صدام به عنوان رئیس جمهور در دولت عراق حکمرانی میکرد، واردات قطعات کامپیوتری با هدف استفاده نظامی تقریبا غیرممکن شده بود. از طرف دیگه، جمعیت خیلی زیاد گیمرهای عراقی رو داشتیم که حسابی از این کنسول جدید ژاپنی یعنی پلیاستیشن2 استقبال کرده بودن و تقریبا تو هر خونهای میشد یدونه از این کنسولها پیدا کرد. واسه همین وارد کردن حجم زیادی از کنسول پلیاستیشن2 به کشور عراق، منجر به شک کردن هیچ دولتی نمیشد و ارتش عراق هم میتونست با کمک این کنسولها، یجورایی تحریم قطعات کامپیوتری رو دور بزنه و نیاز خودش به سختافزارهای نظامی رو برطرف کنه.
اگه یادتون باشه گفتیم که اون سال تو بازارهای اروپایی و آمریکای شمالی، کمبود شدید پلیاستیشن2 به وجود اومده بود و خیلیا به خاطر این موضوع صدام حسین رو سرزنش میکردن. کمپانی سونی که تو اون ایام داشت همه تلاشش رو میکرد تا کمبود کنسول جدیدش رو به ویژه در مارکتهای اروپایی برطرف کنه، یه تصمیم عجیب گرفت و به صورت محرمانه چهار عدد جت آنتونوف (Antonov) از روسیه اجاره کرد و اونها رو از خاک افغانستان به پرواز درآورد تا هرچه سریعتر محموله کنسولهای پلیاستیشن2 رو از ژاپن به اروپا برسونه. همین همکاری محرمانهی سونی با روسیه تو خاورمیانه، به تئوری توطئهی صدام و پلیاستیشن2 حسابی دامن زد و هرکسی که قبل از این تاحدودی دو به شک بود، دیگه کاملا مطمئن شده بود و معمولا اینجوری فکر میکرد که: “اگه سونی داره محرمانه و مخفیانه با جتهای روسیه تو خاک افغانستان، محمولههای خودش رو از ژاپن به اروپا میرسونه، پس لابد قبل از این هم دقیقا با همین روش کنسولهای مورد نیاز ارتش صدام رو تامین میکرده و جتهاش از افغانستان به ژاپن و بعد به عراق میرفتن.”
در هر صورت هیچوقت این پرونده رنگ و روی واقعیت به خودش نگرفت و حتی بعد از دستگیری و دادگاهی شدن صدام هم اطلاعات جدیدی از این پرونده منتشر نشد. اگه این تئوری واقعیت داشته باشه، متاسفانه باید اعتراف کنیم که سونی، حالا مستقیم یا غیرمستقیم، با رژیم صدام همکاری داشته و حتی میشه گفت تو خیلی از جنایتهای ارتش صدام که از طریق پردازندههای پلیاستیشن2 مدیریت میشدن، شریک جرم بوده!
نفرین کاورهای سری The Madden
ماجرای نفرین کاورهای سری The Madden اولش چیزی بیشتر از یه شوخی اینترنتی معمولی نبود، تا اینکه کم کم تئوریهای توطئهانگیز مرتبط به این نفرین رواج پیدا کردن و تقریبا همه گیمرهای حاضر تو فضای مجازی باورشون شد که انگار یه نفرین خیلی خطرناک و قدرتمند روی کاورهای سری بازی ورزشی The Madden قرار گرفته و باعث میشه هر ستارهای که کمپانی EA تصویرش رو روی کاور یک نسخه جدید از سری The Madden چاپ میکنه، خیلی زود بعد از انتشار بازی آسیب جدی ببینه و مدت زمان طولانی زمینگیر بشه!
بین سالهای 1999 تا 2014 تقریبا میشه گفت همهی ستارههایی که عکسشون روی کاور بازیهای The Madden قرار گرفته، تو مدت زمان کوتاهی بعد از انتشار بازی، در جریان مسابقه آسیب جدی میبینن و به خاطر مصدومیت، بالاجبار یه مدت از ورزش فاصله میگیرن. به این دلیل از واژه “تقریبا” استفاده کردیم چون که از مجموع 15 ستارهای که عکسشون روی جلد نسخههای مختلف سری The Madden قرار گرفت، فقط 3 نفر از اونها جون سالم به در بردن و بعد از انتشار بازی بهشون آسیب جدیای وارد نشد. خیلیا معتقدن همین که این روند شامل 3تا از ستارهها نشده، نشون دهندهی اینه که اصلا نفرینی در کار نیست. چون نفرین در صورتی که واقعی باشه، اصلا مو لای درزش نمیره و حتی اون 3 نفر رو هم قربانی خودش میکنه.
منتها اتفاقی که برای اون 12 نفر دیگه افتاده، تاحدودی ما رو به شک میاندازه و باعث میشه به این فکر کنیم که “واقعا همچین روندی نمیتونه اتفاقی باشه.” اولین نفری که قربانی این نفرین شد، گریسون هارست (Garrison Hearst) ستاره آمریکایی مسابقات NFL بود که عکسش روی کاور بازی The Madden NFL 1999 قرار گرفت و بعد خیلی زود در جریان یک مسابقه، مچ پای خودش رو شکست. همونطور که بهتون گفتم، در طول مدت زمان 15 سالهی بین 1999 تا 2014، فقط سه بازیکن به اسمهای ریچارد شرمن (Richard Sherman)، کلوین جانسون (Calvin Johnson) و لری فیتزجرالد (Larry Fitzgerald) بودن که یجورایی از نفرین کاورهای سری The Madden جون سالم به در بردن و بعد از انتشار بازی اتفاق بدی براشون نیوفتاد. با این وجود همچنان 12 ستارهی بدشانس داریم که درست تو اوج شهرت ورزشی خودشون وقتی که به یه محبوبیت جهانی دست پیدا کردن، از راههای مختلف در جریان بازی آسیب جدی دیدن و قربانی این نفرین شدن. نفرینی که از سال 2014 تا به امروز دیگه خبری ازش نیست و به نظر میرسه دیگه با ستارههای فوتبال مشکلی نداره.
شاید براتون جالب باشه که بدونید ماجرای این نفرین به قدری در طول اون سالها برای مدیرهای کمپانی EA عجیب و غیرقابل توضیح بود که قصد داشتن با الهام گرفتن از ماجرای نفرین کاورهای سری The Madden یه فیلم سینمایی تولید کنن. نظر شما چیه؟ دوست دارید EA بعد از گذشت نزدیک به یک دهه، دوباره پروندهی قدیمی نفرین کاورهای The Madden رو ورق بزنه و جزئیاتش رو برامون تعریف کنه؟
سوپر ماریو در اصل جوزف استالین رهبر کمونیستهای شورویه!
آخرین تئوری توطئهی لیستمون رو اختصاص دادیم به عجیبترین تئوری توطئهای که تو دنیای گیم وجود داره. شاید تا به حال همچین موردی اصلا به ذهنتون خطور نکرده باشه اما راستشو بخواید دلایل زیادی برای اثبات این ادعا داریم و وقتی که تیکههای این پازل رو کنار هم میچینیم، با یه ماریوی متفاوت روبرو میشیم که دیگه هیچ شباهتی با برادر مهربون و خوشاخلاق لوییجی نداره. پس بیاید با هم این تیکههای پازل رو مرور کنیم و با کنار هم چیدنشون، تصویر متفاوتی که تمام این مدت از ماریو جلوی چشممون پنهان شده رو به نمایش بذاریم. قبل از هرچیزی این رنگ قرمز لباسهای ماریو هست که توجه کسایی که به تئوری ماریو استالین اعتقاد دارن رو به سمت خودش جلب کرده. همونطور که میدونید، رنگ سرخ یا همون قرمز، به عنوان رنگ نمادین و مشخصهی احزاب کمونیستی شناخته میشه و حکومتهایی که در اون احزاب کمونیست امور قدرت رو به دست گرفتن، اغلب از رنگ قرمز در نشانهها و پرچم حکومتهاشون استفاده میکنن.
علاوه بر یونیفرم و کلاه قرمز رنگ ماریو، المانهای بصری دیگهای هم تو سری بازیهای ماریو وجود دارن که احتمال وجود ارتباط بین ماریو و رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی یعنی جوزف استالین رو چند برابر میکنن. برای مثال میشه سبیل ماریو اشاره کرد که نقطه اشتراک فاحش بین این شخصیت و جوزف استالین به حساب میاد. یا یه المان دیگهای که میشه تو دنیای سری بازیهای ماریو به وفور مشاهده کرد، قارچهای کوچیک و بزرگی هستن که همه جای بازی به چشم میخورن. بعد از جنگ جهانی دوم، وقتی که نزاع بین دولتهای اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا در قالب یک جنگ سرد تمام عیار، بالا گرفت، در نتیجهی کشمکشهای رسانهای و رقابت فرهنگی بین این دو کشور، منظرهی انفجارهای بزرگ هستهای – یا غیر هستهای – به یکی از نمادهای شناخته شدهی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد. به طوری که بخش چشمگیری از مردم جهان وقتی به حکومت کمونیستی روسیه فکر میکنند، به یاد فعالیتهای هستهای این حکومت و قارچهای ایجاد شده توسط انفجارهای بزرگ اتمی، میوفتن. به همین دلیل خیلی از کسایی که به تئوری ماریو استالین باور دارن، سرزمین پادشاهی قارچ (Mushroom Kingdom) و به طور کلی قارچهای موجود در عناوین مختلف این سری رو، مرتبط به انفجارهای هستهای آزمایشی دوران جنگ سرد میدونن. مخصوصا وقتی میبینیم که ماریو بخش اصلی قدرتهای خودش رو از طریق همین قارچها به دست میاره. موضوعی که در رابطه با خود جوزف استالین هم صدق میکرد و قارچهای بزرگ ایجاد شده توسط انفجارهای هستهای آزمایشی، قدرت زیادی رو به اون بخشیده بودن.
از طرف دیگه، خیلی از علاقمندا به این تئوری، معتقدن که کینگ کوپا (King Koopa) هم بخش بسیار مهمی از این معادله محسوب میشه. خیلی مهمه به این موضوع توجه داشته باشید که هدف ماریو در طول سری بازیهای Super Mario Bros علاوه بر نجات پرنسس پیچ، براندازی پادشاهی کینگ کوپا هم هست. برای مثال همون اولین نسخهی قدیمی و کلاسیک بازی Super Mario Bros رو در نظر بگیرید که در طول مراحلش، ماریو سعی داشت علاوه بر نجات پرنسس مورد علاقهاش، پادشاهی کینگ کوپا رو هم از بین ببره و حکومت جدید خودش رو پایه گذاری کنه. خیلیها معتقدن که کینگ کوپا و نظام پادشاهی اون، در واقع اشاره به خانوادۀ سلطنتی روسیه داره که قبل از انقلاب کمونیستی روسیه بر این کشور حکمرانی میکردن و در نهایت توسط کمونیستها سرنگون شدن. برای اثبات محکمتر از این موضوع، بهتره به قسمت پایانی مراحل اولین نسخه از سری Super Mario Bros اشاره کنیم. اگه به خاطر داشته باشید، ماریو آخر هر مرحله به یک قلعه میرسه و با پایین کشیدن پرچم اون قلعه، پرچم اختصاصی خودش رو بالا میبره. اگه با دقت به این دو پرچم توجه کنید، پرچمی که ماریو پایین میکشه، حاوی علامت صلح (Peace Sign) هستش که به رنگ سبز روی یک پرچم سفید قرار گرفته. ماریو این پرچم صلح رو پایین میکشه و پرچم اختصاصی خودش رو به اهتزاز در میاره که وسط اون یک ستاره قرمز نقش بسته! ستارهی قرمزرنگی که همیشه در پرچمهای مربوط به نظامهای کمونیستی، به ویژه پرچمهای دوران روسیهی کمونیستی، مشاهده میشه. پس اینطور میشه ارزیابی کرد که ماریو، در واقع همون جوزف استالینه که به سرزمین روسیه هجوم آورده تا با براندازی خانوادۀ سلطنتی حاکم بر این کشور، نظام کمونیستی خودش رو به قدرت برسونه.
از کارتریج تسخیر شدهی بازی The Legend of Zelda: Majora’s Mask و نفرین 15 سالهی کاورهای سری The Madden گرفته تا استفادهی رژیم صدام از کنسول پلیاستیشن2 برای کنترل سلاحهای کشتار جمعی و همچنین جوزف استالینی که یک عمر در قالب محبوبترین کاراکترمون تو دنیای بازیهای ویدئویی بهمون نزدیک شده و روحمون هم خبر نداشت که نینتندو سعی داره دقیقا چه چیزیو بهمون بگه؟! خلاصه که دنیای بازیهای ویدئویی پر شده از تئوریهای جالب و بعضا وحشتناکی که در اکثر اوقات حتی کوچیکترین اطلاعاتی هم در رابطه با اونها ندارید.
بیشتر از این وقتتونو نمیگیرم چون تا همینجا هم یکی از طولانیترین ویدئوهامون رو براتون ضبط کردیم. البته که این 5تا، همهی موارد مرموزی نیستن که میشد بهشون بپردازیم. اگه میخواید به زودی تئوریهای توطئهی بیشتری رو با همدیگه مرور کنیم، با لایک و کامنت و معرفی به دوستاتون از این ویدئو حمایت کنید تا هرچه سریعتر بریم سراغ قسمت دوم و 5 تئوری وحشتناک دیگه که قطعا حسابی با روح و روانتون بازی میکنن!