معرفی شیطانی‌ترین بازی‌های تاریخ که حتی اسمشونو هم نشنیدی

بازی های فوق جنجالی و شیطانی

احساس می‌کنم هنوز به اندازه‌ی کافی راجع به بعضی از بازی‌های جنجالی تاریخ صنعت گیم حرف نزدیم. بازی‌هایی که در بهترین حالت ممکن میشه نامتعارف توصیفشون کرد. یا هنجارشکن. بازی‌هایی که کاملا برخلاف جهت جریان جامعه حرکت می‌کنن و شاید موقع انتشار شدیدا مورد هجمه قرار بگیرن و حتی در بسیاری از کشورها ممنوع اعلام بشن؛ اما قطعیه که قراره سال‌ها درباره‌شون صحبت بشه و همیشه جزو پر سروصداترین بازی‌ها باشن. قبلا درباره‌ی یک سری بازی که به دلایل متفاوت تو کشورهای مختلف ممنوع اعلام شدن صحبت کردیم. اگه ندیدید می‌تونید بعد از این ویدئو تماشا کنید. اما امروز می‌خوایم راجع به بازی‌هایی حرف بزنیم که نه تنها یک کشور، بلکه اصلا کل مردم جهان باهاشون مشکل داشتن و محتواشون به قدری عجیب بوده که خیلی‌ها اون‌ها رو جزو تجربه‌های شیطانی در دنیای بازی‌ها می‌دونن. بازی‌هایی که وقتی درباره‌شون می‌شنویم و اون‌ها رو تجربه می‌کنیم، به این فکر می‌کنیم که دقیقا تو سر سازنده‌هاشون چه چیزی می‌گذشته که همچین اثری رو خلق کردن؟ چون به هیچ وجه آثاری که بتونن موفقیت‌های مالی کسب کنن و مورد استقبال گیمرها قرار بگیرن به نظر نمی‌رسن و انگار همه‌ی تلاششون رو می‌کنن تا مخاطب رو از خودشون برنجونن و تجربه‌ی بدی رو براشون رقم بزنن. بیشتر از این وقتتونو نمی‌گیرم. بریم تا با هم نگاهی داشته باشیم به شیطانی‌ترین بازی‌های تاریخ که داستان‌های عجیب و غریبی پشتشون هست و احتمالا حتی اسمشون رو هم نشنیدید!

Sad Satan

شاید بشه بازی Sad Satan رو یکی از شیطانی‌ترین و تاریک‌ترین بازی‌های تاریخ دونست. بازی‌ای که هر گوشه‌اش رو بگیری میرسی به یه داستان وحشتناک که بعضا حتی تا دنیای واقعی هم کشیده میشه. سازنده‌ی این بازی مردی به اسم Gary Grave هست که درحال حاضر در زندان به سر می‌بره. یجورایی میشه گفت تو بازی Sad Satan خودمون هم تو نقش کودکی قرار می‌گیریم که قربانی آزار و اذیت شده و باید خودش رو از این مکان تاریک و ترسناک نجات بده. از اولین لحظه‌ای که وارد بازی می‌شید، یک صدای آزاردهنده و استرس‌زا پخش میشه که در واقع یک فایل صوتی ریورس (Reverse) شده از یک بچه‌اس که به صورت رندوم چند عدد رو به زبان آلمانی تکرار می‌کنه. البته که موقع تجربه بازی عمرا متوجه این موضوع نمی‌شیم و فقط صدای نویزهای شدید و آهنگ‌های ناموزونی رو می‌شنویم که بیشتر از قبل نگران‌مون می‌کنن. تو گوشه و کنار محیط بازی آثار متعددی از آزار و اذیت به چشم می‌خوره و ظاهرا این مبحث تنها ایده‌ای بوده که تو سر سازنده‌ها وجود داشته. از همه آزاردهنده‌تر و تومخی‌تر هم اینه که هر چند دقیقه تو قسمت‌های مختلف بازی، تصاویری روی صفحه به نمایش در میان که در واقع تصاویری هستن که تو دنیای واقعی تهیه شدن و مدام چند کودک با مردهای بزرگسال رو نشون می‌دن که به خاطر وضعیت معلوم‌الحالشون نمی‌تونیم این تصاویر رو بهتون نشون بدیم. در کل امیدوارم که این آخرین باری باشه که اسم این بازی به گوشتون می‌رسه. حتی دربارش تحقیق نکنید و ویدئوهاش رو هم نبینید. چه برسه بخواید ببینید چطوری میشه تجربش کرد!

Custer’s Revenge

این بازی به مسخره‌ترین شکل ممکن به عنوان یکی از بازی‌های جنجالی تاریخ لقب گرفته. بازی‌ای که نه پیام خاصی رو به مخاطب خودش می‌رسونه و تجربه‌اش لذت‌بخشه. این بازی که تو سال 1982 منتشر شده، مثل همه‌ی بازی‌های اون دوران که جزو اولین بازی‌های ویدئویی تاریخ بودن، گرافیک پیکسلی داشتن و به صورت دوبعدی به نمایش در میومدن. تو این بازی در نقش یک تفنگدار سفیدپوست آمریکایی در سمت چپ تصویر قرار می‌گیرید و هدف‌تون اینه که حین جاخالی دادن تیرهایی که از بالا به سمت شما پرتاب می‌شن، خودتون رو به اون طرف تصویر برسونید. اما اون طرف تصویر چه خبره؟ یک زن بومی آمریکایی، به یک چوب بسته شده و شما باید در نقش شخصیت اصلی بازی بهش برسید و… . تمام محتوای بازی همینه که هی با عقب و جلو رفتن، تیرها رو جا خالی بدید و همزمان از تایم موجود بین موج‌های متعدد تیرها، برای کسب امتیاز بیشتر استفاده کنید. واقعا دیگه لازمه توضیح دیگه‌ای راجع به این بازی بدم؟ فکرشو کنید تو سال 1982 مردم 50 دلار واسه این تجربه‌ی بی‌نظیر ویدئوگیمی پول می‌دادن! سازنده‌هاشون هم ادعا می‌کردن حالا که همه‌ی بازی‌ها مخصوص بچه‌ها ساخته می‌شن، بزرگترها با خیال راحت می‌تونن یک بازی مخصوص به خودشون رو تجربه کنن. حتی می‌گفتن اگه وسط بازی کردن بچه‌هاتون اومدن تو اتاق و پرسیدن این مرده داره با اون خانومه چی کار می‌کنه؟ بهشون بگید دارن با هم می‌رقصن! حتی انیمیشن‌هاشون هم شبیهه!

State of Emergency

بازی بعدی، اثریه که ما به عنوان نماینده‌ی بازی‌های جنجالی و نامتعارف راکستار گیمز، تو این لیست قرار داریم. راکستار کم بازی جنجالی نداشته. اصلا یجورایی میشه گفت هرکدوم از بازی‌هایی که راکستار رو میشه تو این لیست قرار داد. فقط کافیه شما اسم هر بازی رو بگید تا من هم دلایل جنجالی بودنش رو توضیح بدم. مثلا بازی Bully به خاطر اینکه می‌تونستیم داخل یه مدرسه قانون شکنی کنیم و عملا بقیه‌ی دانش‌آموزها و حتی مدیرای مدرسه و معلم‌ها رو شکنجه‌ی روحی روانی بدیم، میشه گفت نامتعارف و هنجارشکنه. نسخه‌های مختلف سری GTA هم بماند که هر نسخه با انتشار خودش یه طبقه‌ی دیگه به ویترین قانون‌شکنی‌های قابل انجام داخل سری، اضافه می‌کرد و سازنده‌هاش همیشه بعد انتشار هر نسخه مدام از سمت رسانه‌ها و حتی گیمرها مورد حمله قرار می‌گرفتن. یا حتی سری Manhunt که همیشه تو لیست‌های اینچنینی حضور دارن. اما این بازی هیچکدوم از اون‌ها نیست و شاید اصلا تا به حال اسمش رو هم نشنیده باشید. اما میشه گفت یکی از اولین بازی‌هاییه که توسط راکستار منتشر می‌شد و بازیکن رو در نقش یک جنایتکار تمام عیار قرار می‌داد. اسم این بازی State of Emergency به معنای وضعیت اضطراریه و همونطور که از اسمش معلومه، قراره ما رو تو یه موقعیت بحرانی قرار بده. مثلا چی؟ مثلا یه حمله‌ی مسلحانه‌ی تک نفره به یکی از بزرگترین مراکز تجاری در قلب آمریکا! کاری که دقیقا با ورود به بازی State of Emergency باید انجام می‌دادید. اینطوری که اسلحه دست می‌گیرید و وارد یه مرکز تجاری بزرگ می‌شید و هرکسی که اطرافتون هست رو به رگبار می‌گیرید.  ظاهرا هرچی به عقب‌تر برمی‌گردیم، می‌بینیم راکستار خیلی افسارگسیخته و وحشی‌تر از این حرف‌ها بوده و تو چند سال اخیر واقعا خودشو اصلاح کرده.

Hatred

وقتی به بازی‌ای مثل State of Emergency نگاه می‌اندازیم، به این فکر می‌کنیم که دقیقا چرا یک بازیساز انقدر به دنبال قانون‌گریزی و هنجارشکنی در چارچوب بازی‌هاست؟ قاعدتا هیچ جوابی بهتر از این نمیشه پیدا کرد که “خوب لابد گیمرا خوششون میاد دیگه!”. وقتی به موفقیت بازی‌های جنجالی و هنجارشکنی مثل سری GTA نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شیم که انگار واقعا گیمرها علاقه‌ی زیادی به قانون‌شکنی تو دنیای بازی‌ها دارن. هرچی نباشه یه دنیای کاملا مجازیه که هر اتفاقی داخلش بیوفته، هیچ اهمیتی نداره. اما سوالی که همیشه وجود داشته این بوده که “تا چه حدی باید به گیمرها تو بازی‌هایی مثل GTA آزادی عمل داد؟” اگه یک بازیساز برخلاف سری GTA که گیمر رو هیچوقت به انجام کارهای غیراخلاقی‌ای مثل قتل عام مردم عادی تشویق نمی‌کنه، بیاد و گیمر رو به انجام غیراخلاقی‌ترین کارهای ممکن دعوت کنه چی؟ اینجاست که با اثری به اسم Hatred روبرو میشیم که واقعا تنفر از سر و روش می‌باره. این بازی شما رو تو نقش یک قاتل سریالی قرار میده که به یکباره روی مردم اسلحه می‌کشه و شروع میکنه به قتل عام کردن تمام مردم یک شهر. شما باید خونه به خونه اهالی یک شهر رو قتل عام کنید و جالب اینجاست که انیمیشن‌های فینیشر زیادی هم برای کشتن مردم طراحی شده و می‌تونید از تجهیزات مختلف خودتون مثل شاتگان و نارنجک، برای دیدن انیمیشن‌های متفاوت استفاده کنید. فرقی نمی‌کنه سر راهتون یک افسر پلیسه که داره به سمتتون شلیک می‌کنه، یا یک زن خانه‌دار که عملا هیچ دفاعی نمی‌تونه از خودش کنه؛ در هر صورت شما هر کسی که سر راهتون باشه رو به وحشیانه‌ترین شکل ممکن سلاخی می‌کنید. نمی‌دونم واقعا چه چیزی باعث میشه یه گیمر به خودش بگه “واقعا این بازی برام لذت‌بخشه و دوست دارم ساعت‌ها بازیش کنم”. به نظر شما همچین گیمی به تخلیه‌ی انرژی‌های منفی و دوری از خشونت و عصبانیت کمک می‌کنه؟ یا اینکه دقیقا موجب شکل‌گیری تمام این موارد میشه؟ حتما برامون تو کامنت‌ها بنویسید که نظرتون راجع به بازی‌ای مثل Hatred یا State of Emergency چیه؟

JFK: Reloaded

راستشو بخواید واسه گزینه‌ی آخرم در واقع دوتا بازی آماده کردم. اما ماهیت این دوتا بازی خیلی به همدیگه نزدیکه، هرچند اگه از لحاظ برهه‌ی زمانی انتشار و سبک بازی‌ها، هیچ ارتباطی با همدیگه ندارن. روشی که این بازی‌ها برای مورد تنفر قرار دادن خودشون از سمت گیمرها استفاده می‌کنن، اینه که بیان دقیقا یکی از بدترین اتفاقات ثبت شده در ذهن یک ملت رو، در قالب یک بازی ویدئویی بازسازی کنن و به بازیکن اجازه بدن که اون فاجعه رو مجددا تکرار کنه. همونطور که احتمالا از اسم بازی JFK: Reloaded حدس زدید، تو این بازی قراره در نقش قاتل جان اف. کندی، رئیس جمهور ترور شده‌ی آمریکا قرار بگیرید و درست مثل روزی که این حادثه اتفاق افتاد، کنار همون خیابون، داخل همون ساختمون و از همون پنجره‌ای که این شلیک ازش انجام شده بود، این عملیات ترور رو انجام بدید. در واقع هدف اصلی از انجام دوباره و دوباره‌ی این عملیات اینه که هر بار سعی کنید سه شلیک خودتون رو طوری انجام بدید که کاملا با مستندات ثبت شده بعد از ترور جان اف. کندی مطابقت داشته باشه. یعنی اگه قبل تجربه بازی، مستند ترور جان اف. کندی رو تماشا کنید و با نحوه‌ی اثابت سه گلوله به قسمت‌های مختلف بدن، گردن و سر این رئیس جمهور آمریکایی آشنا باشید، می‌دونید که تو بازی JFK: Reloaded کجا رو هدف بگیرید و کی شلیک رو از چه زاویه‌ای انجام بدید. یک بازی دیگه‌ای که دقیقا مثل همین JFK: Reloaded با اقتباس از روی یک حادثه‌ی تروریستی ناراحت‌کننده ساخته شده، بازی V-Tech Rampage هست که توسط شخصی به نام رایان لمبورد (Ryan Lambord) ساخته شده. دقیقا سه هفته بعد از حمله‌ی تروریستی یک فرد مسلح در ویرجینیای آمریکا که یکی از پرکشته‌ترین حوادث تروریستی در تاریخ آمریکا هم شناخته شد، بازی V-Tech Rampage منتشر میشه و شما رو تو نقش تیرانداز قتل عامل ویرجینیا قرار میده تا به مردم شلیک و یکی از تلخ‌ترین حوادث تاریخ آمریکا رو بازسازی کنید. واقعا چی میشه گفت؟ فکرشو کنید اعضای خانواده‌ی یکی از کشته شده‌های اون حادثه، سه هفته بعد از این اتفاق متوجه انتشار همچین بازی‌ای بشه! واقعا نمیشه افرادی مثل رایان لمبورد رو بازیساز دونست.

این هم از لیست جنجالی‌ترین و شیطانی‌ترین بازی‌هایی که به معنای واقعی کلمه، مفهوم ویدئو گیم و صنعت سرگرمی رو اشتباه متوجه شدن. این بازی‌ها در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن، پروژه‌های آزمایشی‌ای بودن تا به بعضی از بازیسازهای نخاله ثابت بشه اینکه شما به عنوان یک بازیساز، در جایگاه خالق یک جهان جدید قرار می‌گیرید، دلیل نمیشه هر خزعبلی که دلت می‌خواد رو بیاری به عنوان بازی ویدئویی به گیمرهای از همه جا بی‌خبر تزریق کنی و هزارجور تاثیر پنهان و آشکار روشون بذاری. در هر صورت، شما همچنان می‌تونید نظر شخصی خودتون رو داشته باشید. فکر می‌کنید بازی‌هایی از این قبیل باید بیشتر ساخته بشن؟ حتما دلیلش رو برامون تو کامنت‌ها بنویسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما را در رسانه های دیگر دنبال کنید

آخرین پست های ما