داستان بازی Call of Duty Modern Warfare 3 (سال 2023) دقیقا بعد از رویدادهای قسمت دوم بازی رخ میدهد. نوامبر سال 2023 میلادی یک گروه نظامی خصوصی به نام Konni Group به زندان زوردایا واقع در شهر وردانسک، کشور کاستوویا (شهر و کشور کاملا تخیلی است) یورش میبرند تا فردی مهمی را از آنجا فرار دهند. این عملیات توسط فردی به نام Andrei Nolan رهبری میشود، گروه نظامی ابتدا با آزادی زندانیها و ایجاد هرج و مرج، قدرت محافظان را کم کرده و سپس با قطع برق با موفقیت به قلب زندان یورش میبرند. در پایینترین نقطه زندان و فرمانده مبحوس شده، به نام Vladimir Makarov را آزاد میکنند. مکاروف به مدت 4 سال در زندان بوده و بعد از آزادی سریعا دستور میدهد که فاز سوم عملیات را آغاز کنند. در حین فرار از بالاترین نقطه زندان، محافظها کنترل زندان را به کلی از دست دادهاند اما توانستهاند تا راههای فرار را ببندند. مکاروف با کمک باقی زندانیها و گروه نظامی از طریق دریا بالاخره موفق به فرار میشود.
تمام این اتفاقات در حالی رخ میدهد که گروه Task Force 141 در حال انجام عملیات دیگری بودند. Kate Laswell که مسئول ارتباطات و عملیات نظامی است، به John Price رئیس گروه خبر میرساند که مکاروف از زندان فرار کرده است. کاپتان پرایس سریعا دستور میدهد که عملیاتی متوقف شود و تیم به مقرر بازگردد.
در کشور Urzikstan، فرح به همراه الکس کیلر و یکی از اعضای ارتش آزادیبخش اورزیکستان به محلی میروند که آمریکایی برای آنها موشکهایی فرستاده است. در این بین Konni Group به آنها حمله میکند تا موشکها را از آنها بدزدد. فرح که بین گروه گیر کرده، بهسرعت خودش را به سمت محموله موشکها میرساند در تمام مسیر ما صدای Phillip Graves را میشنویم که به فرح در راه رسیدن کمک میکند. فرح متوجه میشود که برای به دست آوردن موشکها بسیار دیر عمل کرده و Konni Group موشکها را به هر حال به دست میآورند، به همین دلیل به کمک گرویس روی محمولهها GPS میگذارند. الکس به فرح اطمینان میدهد که گروه سایه تماما به آنها کمک میکنند تا موشکها را بازگردانند.
مکاروف به مقرر فرماندهی Konni Group میرسد و با دوست قدیمی خود میلینا دیدار میکند و متوجه میشود که میلینا طبق نقشه یک ارتش برای او آماده کرده است. در مقرر فرماندهی، مکاروف، فردی که او را جایگزین خود کرده بود را به دلیل نافرمانی اعدام کرده و نولان را به عنوان دست راست خود و فرمانده جایگزین انتخاب میکند. مکاروف یک شخصیت ملیگرای افراطی است که در سخنرانی از بازگشت شکوهمندانه روسیه میگوید.
پرایس به همراه Task Force 141 ابعاد فرار مکاروف و دزدیدن موشکها را بررسی کرده و باید دو موضوع را متوجه شوند. ابتدا باید حرکت بعدی مکاروف را پیش بینی کنند و سپس انگیزه او را برای به دست آوردن موشک و استفاده از آن را باید پیدا کنند. با کمک ردیابی که فرح در آن گذاشته، لزول تلاش میکند تا محل دقیق اختفای دو موشک را پیدا کند. در این بین متوجه میشوند که در یک نیروگاه هستهای واقع در Urzikstan به نام Barkov، نیروهای Konni فعالیتهای مشکوکی دارند و پرایس باید متوجه شود که این فعالیت برای چیست به همین دلیل با گروه Task Force 141 به نیروگاه میروند تا نقشه مکاروف را مهار کنند.
بعد از فرود به موفق به نیروگاه هستهای، تیم متوجه میشوند که چند هلیکوپتر برای استخراج مواد هستهای در نیروگاه وجود دارد که باید جلوی آنها گرفته شود. پرایس موفق میشود که تمام هلیکوپترها را متوقف کند. در این حین لزول خبر میدهد که دشمن به رآکتورهای مرکز هستهای نفوذ کرده باید سریعا متوقف شوند. Ghost خبر میدهد که احتمالا چیزی که میخواهند را پیدا کردند و هلیکوپتر در حال استخراج محموله است. پرایس خودش را به موقع به محل استخراج میرساند و گزارش میدهد که قوطیهای حاوی مواد اتمی در حال خارجشدن از مرکز است. Konni Group تمام محوطه نیروگاه را با مواد شیمیایی مورد حمله قرار میدهد تا بتواند، محموله را خارج کند. پرایس در این عملیات نزدیک بود کشته شود که با کمک باقی اعضا از محل خارج شد.
چیزی که لزول و باقی اعضا متوجه میشوند، این است که مواد شیمیایی باعث ذوب اعضای حیاتی بدن شده و میزان محمولهای از نیروگاه خارج کردند بهاندازهای است که میتواند یک کشور را به شیمیایی کنند. لزول با فرح ارتباط برقرار میکند، زیرا که او کشور را بهتر از هر کسی دیگری میشناسد و همچنین این موشکها به سفارش او برای آنها ارسال شده است، از طرفی دیگر دو موشک ردیابی میشوند؛ اما در مناطق مختلف کار گذاشته شده است. گروه Task Force 141 به دو گروه تقسیم میشوند، گروه اول شامل Soap، Ghost و Gaz به منطقه جنوبی رفته وارد یک کمپ نظامی متروکه میشوند، گروه دوم نیز شامل پرایس و فرح باید از شمال خودشان را به یک انبار غله برسانند. لزول نیز قرار است به مقرر فرماندهی به نام Base Arkov برود تا بتواند سرنخهایی از مکاروف پیدا کند.
پرایس در مسیر با فرح صحبت میکند و متوجه شده که گروه سایه و گراویس معاملهای با فرح انجام داده تا بتواند، موشکها را برای صلح و امنیت استفاده کند. همین موضوع باعث میشود پرایس کمی از دستیار قدیمی خود عصبی شود، زیرا که گروه سایه زیر نظر ژنرال شپرد بوده و آدم بسیار خطرناکی است. بعد از بحث کوتاه، فرح از پرایس میخواهد که مثل همیشه به او اعتماد کند و اطمینان داد که به او دروغ نگفته؛ اما کل حقیقت را نیز به دلیل مسائل امنیتی کشور نخواهد گفت. هدف مکاروف از این کار این است که فرح و کشورش را بهعنوان دشمن به جهان نشان دهد. پرایس و فرح با موفقیت به انبار غله نفوذ میکنند. سوئپ به پرایس اعلام میکند که موشکها حاوی مواد شیمیایی هستند و در حال شلیک هستند. پرایس و فرح مجبور میشوند که در بالایی انبار را ببندند تا اجازه ندهند موشک پرواز کند. اما تیم دیگر به پرایس میگوید که در غیر فعال کردن موشک ناکام مانده و قرار است بهزودی به Base Arkov، جایی که لزول به آنجا رفته، اصابت کند. پرایس موفق میشود و گروه دیگر در عملیات شکستخورده و دو موشک شلیک میشود.
به چند ساعت قبل از شلیک موشک میرویم زمانی که لزول بعد از جلسه با Task Force 141 با فردی به نام نیکولای صحبت میکند. نیکولای از مکاروف متنفر و حاضر است هر کاری برای متوقف کردن آن انجام دهد. لزول در پوشش مخفی به مقرر فرماندهی میرود، او با دنبال سرهنگی به نام Yuri Volkov است که به ارتش روسیه خدمت میکند و اطلاعت مهمی دارد. بعد از نفوذ موفق لزول و ملاقات، یوری به او فلشی میدهد که حاوی تمامی اطلاعات در خصوص آزمایشها و مواد شیمیایی خطرناک Barkov است. لزول که میخواهد بداند که یوری چرا به آنها کمک میکند، در جواب میگوید: ((روسیه و غرب هر دو با یک نوع تهدید روبهرو هستن و این امر ضروریه که باید اوضاع رو کنترل کنیم)) و به زبان روسی میگوید، دشمن، دشمن من دوست من است. یوری میگوید که روسیه با مکاروف همکاری نمیکند در حین صحبت کردن، دو موشک به مقرر اصابت میکند. لزول با کمک نیکولای فرار میکند؛ اما از سرنوشت، یوری چیزی متوجه نمیشویم.
بعد از اصابت موشک، مکاروف در فرودگاه اخبار را دنبال میکند گویا میخواهد عملیاتی انجام دهد. مکاروف زنی را به نام سمارا جلال به اسارت میگیرند، او قبلا با فرح در نیروهای آزادیبخش اوزکیستان با روسها میجنگید که بعد از آشنایی با مردی به نام خلید و تشکیل خانواده، از جنگیدن کنارهگیری میکند. نقشه مکاروف این است که با استفاده از یکی از اعضای بالارده نیروهای آزادیبخش اوزکیستان، دنیا را به چالش بکشاند به همین دلیل به او بمبی متصل میکند و قضیه طوری پیش میرود که او عامل اصلی ترور هواپیما روسی است.
بعد از انفجار، فرح همراه با الکس به محل سقوط هواپیما میروند تا مدارکی پیدا کنند که این عملیات تقصیر مبارزان آزادیخواه نبوده تا آنها بار دیگر تروریست خطاب نشوند. با حضور فرح،Konni Group در صحنه حاضر شده و در واقع سقوط هواپیما دقیقا در مکانی است که مکاروف بتواند مدارک را طوری نشان دهد که اورزیکستان دشمن خطاب شود. فرح با کمک Task Force 141 به محل سقوط میرسد؛ با هک کردن تلفنها حقیقت را پیدا میکند؛ ولی آنچه که در عموم نشان داده میشود، این است که یک حمله تروریستی برنامهریزی شده است. در راه الکس گروگان گرفته میشود و فرح بعد از نجات آن محل سقوط را ترک میکند. فرح در محل سقوط تمام شواهد را از اطلاعات جمله جعبه سیاه را پاک میکند تا مدرکی نباشد.
لزول با تیم Task Force 141 جلسهای ترتیب میدهد تا موضوع را بهصورت کامل بررسی کنند. در ویدئوهای قبل از حمله، مکاروف را پیدا میکنند؛ اما یک عکس نمیتواند افکار عمومی را تغییر دهد. پرایس میگوید که استفاده از پرچم یکی کشور دیگر و داستانی که مکاروف راه انداخته، میخواهد غرب و شرق را وارد یک جنگ کند. در این بین سوئپ که عصبی شده، میخواهد بداند که چطوری این فرد خطرناکی که در دست آنها بود، توانسته به این اندازه دردسر به وجود بیاورد که کاپیتان پرایس با پشیمانی میگوید که باید او را 4 سال پیش میکشت.
به 4 سال گذشته در شهر وردانست میرویم، جایی که پرایس و سوئپ هر دو به ورزشگاه معروف وردانست رفته، زیرا یک حمله تروریستی تحت نظر مکاروف شروع شده است. پرایس و سوئپ موفق میشوند مکاروف را دستیگر کنند. در هلکوپتر با حضور اعضای تیم و ژنرال شپرد، مکاروف اعضای تیم را احمق و تهدید میکند و در نهایت با انفجار فرودگاه، معلوم میشود که او دست آنها خوانده بود. سوئپ از شدت عصبانیت، با مکاروف درگیر میشود در حالی که اسلحه خود را روی سر او میگذارد، کاپتان پرایس دستور میدهد که او دستگیر شده و نباید کشته شود.
با گفتن این ماجرا، پرایس به سوئپ میگوید که باید او را همان جا میکشتیم؛ اما کار درست در زمانش این بود که دستگیر میشد، در همین بین تماسی از پنتاگون دریافت میشود، ژنرال شپرد و گرویس مانند Task Force 141 به دنبال مکاروف هستند و اطلاعاتی کلیدی نیز در این خصوص دارند؛ اما در ازای اطلاعات میخواهد که نامش در کنار برندهها باشد. پرایس نمیتواند به شپرد اعتماد کند و سوئپ هم شدیداً به خون گرویس تشنه است، اما به اسرار تیم و لزول مجبور میشوند که به اطلاعات اعتماد کنند. لازم به ذکر است گرویس در قسمت قبلی کشته نشده و مرگ خود را جعلی کرده بود.
در اطلاعات نام ملینا رومانوا، زنی که کارهای پشتصحنه مکاروف را انجام داده، ذکر شده و مکان دقیق او نیز در اطلاعات آمده است. ماموریت با سوئپ و گوست انجام میشود، سوئپ به دنبال کلید و گوست نیز بهصورت آماده باش قرار میگیرد. سوئپ به جزیرهای که ملینا در آن مخفی شده میرود و کلید ورود به مخفیگاه را پیدا میکند. او به کمک لزول و درب اتاق ملینا را باز کرده و با او روبهرو میشود در همین هنگام گوست نیز به سوئپ ملحق میشود. ملینا در واقع کارهای پولشویی و مالی مکاروف را انجام میداد. سوئپ و گوست نقطه ضعف ملینا را متوجه شدند، او بسیار به پول وابسته بوده و اگر آنها پولها را از حسابش خالی کنند، ملینا مرده متحرک است. با تهدیدها، ملینا میگوید که مکاروف به سن پترزبورگ رفته و در جایی به نام وستوک، خرابههای قدیمی را خریداری کرده است؛ اما نمیداند برای چه کاری باید استفاده کند. ماموریت انجام شد و گوست و سوئپ باز میگردند.
مکاروف و نولان، متوجه لو رفتن اطلاعات میشود که به نظر میرسد، فردی در حال جاسوسی Task Force 141 است. حال تیم بهسرعت خودشان را به محل مخفی میرسانند، این بار ماموریت روی دوش GAZ بوده و باید مکاروف را پیدا و کارش را تمام کند. در حالی که پرایس به کمک لزول به دنبال مکاروف هستند، GAZ خودش را به بالای ساختمان میرساند. پرایس به او میپیوندد، آنها متوجه میشوند که مکاروف در محل حضور ندارند به همین دلیل باید نولان را برای بازجویی زنده بگیرند.
نولان زنده گرفته میشود؛ اما چیزی به آنها نمیگوید. او به صورت بسیار کورکورانه به مکاروف ایمان دارد. تیم متوجه سرنخهایی از پیامهای مکاروف به نولان میشوند، طبق اطلاعات بهزودی محمولهای یا فردی در سیبری جابهجا شود. پرایس دستور میدهد که اعضای تیم از جمله فرح به سیبری بروند و آن چیز مهم را مکاروف از آن نامبرده، پیدا کنند. محموله قرار است از روی یخ منجمد نشده، عبور کند که با گذاشتن C4 زیر یخ، باعث غرق شدن سه ماشین حامل محموله میشود. بعد از جستجو سریع متوجه میشوند که محموله در واقع خود ژنرال شپرد است، پرایس کمی به موضوع شک میکند که چرا به جای کشتن شپرد که یک ژنرال 4 ستاره است، آن را با امنیت بسیار پایین جابهجا میکند. شپرد به تیم میگوید که هدف بعدی مکاروف را میداند؛ اما در صورتی به آنها میگوید که از آنجا فرار کنند. به پیشنهاد GAZ تیم موافقت میکند که شپرد را از مخمصه نجات دهد تا اطلاعات را به دست بیاورند. Konni Group از محموله گم شده خبردار بوده و افرادی را برای پیدا کردن آن میفرستد. نیکولای به کمک آنها رفته و شپرد به همراه تیم فرار میکنند. شپرد بعد از یک بحث جدی با تیم و تهدید آنها، اطلاعات بسیار حیاتی را در اختیار Task Force 141 میگذارد.
مکاروف تصمیم دارد که وردانس را ویران کند، با نابود کردن سد و به گردن انداختن تمام مشکلات بر سر آزادیخواهان، جنگ راه بیندازد. الکس پیش از این فعالیتهایی در کمپ واقع در نزدیکی سد پیدا کرده بود که به نظر میرسد، مکاروف در آنجا پنهان شده باشد. گوست به همراه سوئپ به بخشهای مختلف سد میروند تا بمبها را خنثی کنند. بعد از پیدا کردن 4 بمب و خنثی کردن آنها، گرویس با فرشته مرگ (هواپیما بزرگی که میتواند از راه دور به زمین شلیک کند) به همراه Task Force 141 و اعضای آزادیخواهان، به سمت مقرر دشمن حمله میکنند و در نهایت هلیکوپتر حاوی مکاروف را هدف قرار میدهند. Task Force 141 به صحنه رفته؛ ولی خبری از مکاروف نیست و شپرد بهنوعی دستور میدهد که او را مرده بدانند. انگیزه شپرد اینجاست که تنها نامش بهعنوان یک قهرمان ملی یاد شود و یک مدال پر زرق و برق بر سینه او بنشیند و از مخمصهای که در اتفاقات گذشته برای او پیش آمده، فرار کند.
دادگاهی برگزار میشود که در آن ژنرال شپرد و گرویس باید در خصوص اتفاقات اخیر دادگاهی شوند. شپرد ادعا میکند که برای نجات کشور و نجات جانها با پول توی جیبش به فرح سلاح داده است. در ادامه قاضی از او اتفاقات سال 2022 را میپرسد، زمانی که دستور داد تا اعضای Task Force 141 را بکشد. شپرد، ادعا را رد میکند و زمانی قاضی از گرویس سوال میپرسد، او میگوید که شپرد به او دستور داده بود تا تیم را قتل برساند؛ اما اقدامی انجام نداده بود. شپرد متوجه خیانت میشود، در واقع گرویس و شپرد برای فرار کردن از مخمصهای در آن گیر کردهاند، به پشت یکدیگر خنجر میزنند.
پرایس به همراه تیم اخبار را دنبال میکنند و با هم به توافق میرسند که بدون اطلاع هیچ ارگان نظامی مکاروف و شپرد را بکشند. لزول اطلاعاتی را پیدا میکند که مکاروف به لندن رفته و با یک هکر در ارتباط است. تیم باید بهصورت اختفا به دنبال هکر باشند و این کار بهصورت گروهی انجام میشود. سوئپ سرنخی را به گوست میدهد و گوست نیز با استفاده از دوربینهای مداربسته متوجه میشود که Konni Group در یک تونل نیمهکاره پنهان شدهاند و احتمالا مکاروف نیز در همینجا مخفی شده باشد.
پرایس با استفاده از یک لب تاب متوجه میشود که آنها از سیستم مترو را در دست گرفتهاند. اما چیزی که باعث ترس آنها میشود، حضور خود مکاروف است، او میخواهد یک مترو طولانی را نگه داشته و تونل را خراب کند و اینطور که مشخص است، آنها عملیات را شروع کرده و سیستم مترو از دست خارج است. Task Force 141 سریعاً خودشان را به آخرین موقعیت مکاروف میرسانند، در آنجا بمبهای شیمیایی را میکنند و متوجه میشوند مکاروف میخواهد با متوقف کردن قطار کنار مواد شیمیایی، گروگانها را ذوب کند. سوئپ و پرایس باید بمب را خنثی کنند در اواسط عملیات خنثی، Gaz خبر میدهد که مکاروف به سمت بمبها در حال حرکت است و در همینجا تیری به سوئپ برخورد میکند که زیاد جدی نیست. سوئپ میگوید که باید سیم قرمز را برای خنثیکردن ببرد و زمانی که پرایس میخواهد این کار را انجام دهد، مکاروف سوئپ و پرایس را بهشدت زخمی میکند. سوئپ با آخرین توانایی خود، جان پرایس را نجات میدهد؛ اما خودش توسط گلولهای در سر کشته میشود. در همین لحظه گوست و Gaz خودشان رسانده و مکاروف را زخمی میکنند که در نتیجه باعث فرار او میشود، پرایس نجات یافته و موفق میشوند بمب را با کمک Gaz خنثی کند.
عملیات با موفقیت به پایان رسیده و لزول در حال ویرایش گزارش محرمانه است که نام جان “سوئپ” مکتاویش بهعنوان کشته شده در عملیات نام برده میشود. طبق وصیت سوئپ، جنازه او سوخته و باقی آن توسط پرایس، Gaz و گوست در کوهی رها میشود. در انتها شپرد نیمه شبی به دفتر خود باز میگردد، گویا توانسته از مخمصه دادگاه فرار کند. در حالی که پشت میزش مینشیند، پرایس را میبیند که با یک سلاح و سایلنسر به سمت او میآید. بعد از یک گفتوگو کوتاه، پرایس با یک گلوله در سر شپرد را میکشد.
ممنون که تا آخر داستان با ما همراه بودید. اگر از داستان بازی کالاف دیوتی مدرن وارفار ۳ ۲۰۲۳ راضی بودین حتما توی نطرات برامون بنویسید.
2 پاسخ
مرسی از این سایت ک داستان بازیو گذاشتین هر سایت رفتم فقد گفتن فاجعه س خوب نیس اقا چیکار داری داستانو بگو ببینیم از چه قراره دیگه ما بازیو بالاخره خریدیم نمیتونیم ک بندازیم اشغال 😐
واقعا ممنونم که جز به جز نوشته بودید همه چیز رو عالی بود