گذشت دیگه اون روزای خوش گیمنتی و خونه فامیل و همسایه، گذشت روزای نوبت نشینی، روزای داست زدنا رو سیستما زغالی، روزایی که میگشتی تا یه فامیل یا همسایه اهل دل و عزیز پیدا بکنی که یه کنسول گوشه خونش افتاده باشه که بری و دلی از عزا در بیاری. گذشت روزای محرومیت، اون حس ناب و معرکهای که یه گیم خفن دستت میومد، یه چیز نابی رو تو مجموعه فلانی پیدا میکردی و با مال خودت برش میزدی، اون حس کشف و شهود. این روزا دیگه همه گیمر شدن برا ما، همه رو یه چیزی، تو یه حالتی، دارن یه چیزی میزنن و به نوعی درگیر گیمن و خبر ندارن چه هفت خانایی رو ما برا گیم زدن تو این مملکت باید پشت سر میذاشتیم. تو این مقاله از سایت گیموشن آرت پته تک تکتون رو بریزیم رو آب.
یادش بخیر، یه موقع گیم زدن مناسک داشت، اصول داشت، اصلا تا تو یه حالت خاص روحی عرفانی قرار نمیگرفتی نمیشد گیم زد، الان مادرت رو، اره، مادرتو، میبینی دراز به دراز رو تخت لم داده انگشتاش رو هی به چپ و راست و بالا و پایین تکون تکون میده، بعضی وقتا هم یه یارو صدا کلفتی یهو میگه Sweet, tatsy, delicious . به همین منظور این سه کلمه با صدای بم و اغراق آمیز گفته بشه، برای ریفرنس یه سرچ ساده تو یوتیوب هم میشه زد) بعضی وقتا هم پدرتو، آره پدرتو، میبینی چهارطاق نشسته محکم و با غیظ هی به صفحه گوشی میکوبه، هی به این بدبخت میکوبه و تو جاش دردت میگیره، هی میکوبه و هی دردت میگیره. از اونور میای فیافه بگیری و به کوچیکه فامیل چندتا جواهر! صنعت ویدئو گیم! رو معرفی کنی که… خلاصه بگم که یاد میگیری که دیگه پیشش درمورد الماس و زمرد صحبت نکنی. ما هم بهتره بریم دیگه سراغ معرفی گونههای مختلف درحال حیات گیمرا.
کژوال گیمرا
کژوال گیمرا خودشون به دو گروه گوشیباز وکنسول/پیسیباز تقسیم میشن. نوع گوشی بازشون رو خیلی جاها میشه شناسایی کرد، مثل مور و ملخ همه جا ریختن؛ تو مترو، تو تاکسی، در حال پیادهروی! تو رختخواب، رو مبل، رو فرش، رو هوا، تو زمین، خلاصه هرجا که فکر کنی این گونه توانایی گیم زدن داره، تنها وسیله مورد نیاز این گروه هم یه گوشی، مقداری حجم اینترنت و شارژ باتریه. حالا چی میزنن؟ هیچی بخدا، یسری بازی فریتوپلی که همشون عین همن، هرکدوم که عکس آیکونش به نظر جالب میومد نصب میکنن و یه ساعت بعد ناسزا گویان پاکش میکنن. از بازیا پازل سهتایی مثل سری کندی کراش بگیر تا بازیا سبک رانر و ریتمیک خوراکشونه، سن و جنسیت هم که نمیشناسه، از مادرتو بابات بگیر تا خواهرتو خالتو و عمت همه دارن میزن! نوع کنسولی/ پیسی کژوالا هم از حیث رفتارشناسی گونه شبیه به پسرعمو دخترعموهای ژنتیکی موبایلیشون رفتار میکنن، فقط از اون تنوع سنی دیگه خبری نیست و اون راحتی و آزادی عمل در لم دادن رو هم ندارن طفلکیا، سختشونه واقعا، باید بشینن طفل معصوما، آخ آخ آخ…
فاخرای فرهیخته، قهوه و سیگار
این گروه گیمرا خیلی خودشونو کلفت میدونن. بازی رو هم بازی نمیدونن که، محصول هنری صداش میکنن، توهم خود بزرگپنداری دارن این هوا! دور هم راه میوفتن و درمورد اهمیت استفاده از پتانسیلهای داستانگویی مدیوم هنری ویدیوگیم داد سخن بلند میکنن که بیا و ببین، از تاثیرگذاری روانی درام فلان بازی سخن میگن و از یکدستی فرمی بهمان بازی. از درگیری حسی تمام و کمال گیمر تو بازیا صحبت میکنن و اینکه چطور فلان عنوان تونسته ویدئو گیم رو به عنوان مدیومی هنری تثبیت کنه. حرف حسابی زیاد میزننا، ولی کی حوصلش میکشه آخه، بیا برو قهوتو بزن دایی سرمونو درد اوردی. بازیایی هم که میزنن بقول خودشون بازی که نیستن، درس زندگین، کورس اموزش فلسفه و زیباییشناسی هنرین!
مولتیدوستا
این گروه محدودیت قائل نمیشه برای خودش و گوشی و کنسول و پیسی نمیشناسه، فقط کافیه بازی آنلاین باشه، مولتی و آنلاین بودن برای اینا مثل هوا میمونه، باید مولتی بزنن، بهش نیاز دارن، بخشی از هویتشونه. حالا یه عدشون جذب دنیای وارکرفت و فاینال فانتزی 14 میشن، یه عدشون جذب فورتنایتا و وارزونا. گونههای کمیابتریم ازشون بعضا دیده شده که کوآپ داستانی میزنن! جزو گونههای نایابن اینا، بزارینشون اینا رو کنار پرحرفای گروه قبلی.
مولتی دوستای شوترزن دست رفاقت دادن به آدرنالین و رقابت. جون میدن برای هیجان و استرس یه مچ مشتی، بریزن تو نقشه و دمار از روزگار هم در بیارن و هی کیل بشمارن، هی بریزن تو نقشه و هی کیل بشمارن، به جان خودم که اعتیاده این. اون دسته mmorpg زناشون هم که دنیای واقعی رو بوسیدن گذاشتن کنار و کلا رفتن تو واقعیت مجازی. سوادشون از تاریخ و اطلاعات آزرات (azeroth) و هیدائلین (hydaelyn) و تیریا (Tyria) و تمریل (Tamriel) رو جمع بزنی یه دکتری، PhD تو تاریخ و جامعهشناسی بهشون میدن.
خلاصه که دوستان، گیمرا فراوانند و این روزا دیگه محدود به کنج اتاق و چهاردیواریای شلوغ گیمنتا نیستن. گونه رو به رشدین و همه جا ردی ازشون دیده میشه.